موقعیت جنبش زنان و روند و رشد تشکل یابی در این عرصه Featured

شهلا دانشفر 

سخنرانی شهلا دانشفر در سمینار “زنان، انقلاب زنانه و جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی”، ۸ دسامبر ۲۰۱۸

جنبش رهایی زن یک عرصه دائمی نبرد جامعه با رژیم آپارتاید جنسی بوده و امروز به جنبشی قدرتمند در جامعه تبدیل شده است. به این اعتبار جنبش رهایی زن امروز  یک وزنه مهم در اوضاع سیاسی ایران است.

اولین تهاجم جمهوری اسلامی به جامعه برای پهن کردن بساط جهنمی اش،  فرمان اجباری شدن حجاب برای زنان توسط خمینی بود. و این به معنای اعلام رسمی حاکمیت آپارتاید جنسی و  مردانه بودن جامعه و بردگی زن بر اساس قوانین اسلامی است.

بدین ترتیب  شیپور جنگ علیه رژیم اسلامی در همان هشت مارس سال ٥٧ در اعتراض به  اجباری شدن حجاب برای زنان زده شد.

٨ مارس ٥٧ حرکتی رادیکال ، چپ و آزادیخواهانه و علیه نظام حاکم با همه قوانین ارتجاعی اسلامی اش بود و به باور من خیزش چپ جامعه علیه بساط آپارتاید جنسی رژیم اسلامی بود.  ٨ مارس ٥٧ با شعار آزادی نه شرقی است، نه غربی است، جهانی است، بطور واقعی بر جهان شمول بودن حقوق زن تاکید گذاشت.

وقتی امروز به این اتفاق مهم تاریخی در جنبش رهایی زن نگاه میکنیم، می بینیم که چنین حرکتی نه سنخیتی با جریانات بریده از ملی اسلامی ها دارد که یک باورشان اینست که اسلام با حقوق زن تناقضی ندارد و نه ربطی به  جریانات ناسیونالیست راست پرو غرب داشته و دارد که در دوره خود مذهب رسمی یک رکن حاکمیتشان بوده است و امروز هم دنبال این هستند که از “روحانیت اصیل” در مقابل “روحانیت فاسد” دفاع کنند.

٨ مارس ٥٧ درواقع اولین بروز چپ اجتماعی در جامعه بود. از جمله در آنموقع حتی بسیاری از جریاناتی که به خود چپ میگفتند، چپی سنتی و با رگه های ملی اسلامی که در حاشیه جامعه قرار داشتند،  این حرکت را نفی کردند . همانطور که امروز همین چپ، حرکت تاریخی دختران انقلاب را بیربط به کارگر و انقلاب مردم میداند.

با این مقدمه کوتاه من میخواهم اینجا در رابطه با موقعیت کنونی جنبش رهایی زن، از وجود جنبشی صحبت کنم که نوین است و در عین حال به هشت مارس سال ٥٧ وصل است. و این جنبشی است ادامه همان آرمانها  برای رهایی زن و رهایی کل جامعه که بر جهان شمول بودن آزادی و حقوق زن تاکید دارد.

 مشخصه های اصلی این جنبش کدامند؟

-اولین مشخصه اصلی جنبش رهایی زن امروز از نظر من  ضدیت آن با گندیدگی سرمایه داری و کثافاتش است. بویژه  در اوج استیصال سرمایه داری جهانی، در شرایطی که جک و جانورهای جریانات مختلف اسلامی به تحرک در می آیند و بنا بر قوانینشان بدن زن کالای جنسی محسوب میشود، جنبش رهایی زن علیه کل این پوسیدگی سرمایه داری و کثافاتش است. ایران یک نمونه بارز آنست و اعتراض علیه حجاب ، جنبشی علیه کل نظام سرمایه داری حاکم و قوانین ارتجاعی مذهبی و بساط آپارتاید جنسی اش است.

-یک عرصه دائم نبرد جنبش نوین رهایی زن، ایستادن علیه اسلام سیاسی و خرافه هاست. به این معنا که  جنبش رهایی زن نه فقط در ایران بلکه در کل منطقه در برابر جریانات اسلامی در قدرت و دارو دسته های وحشی و جنایتکار آن  قد علم کرده و نقش سیاسی مهمی ایفا میکند و بطور واقعی  به انقلاب در ایران و در  کشورهایی که در حیطه قدرت جریانات اسلامی قرار دارند، رنگی زنانه  زده است.

-جنبش رهایی مستقیما جمهوری اسلامی را به چالش میکشد و در نبرد با تمامی پایه های این نظام است. به این اعتبار جنبش رهایی زن در ایران جنبشی میلیتانت، رزمنده و بشدت سیاسی است.

-جنبش نوین رهایی زدن -جنبش نوین رهایی زدن هر روزه علیه حجاب و قوانین حاکم و همه خرافه ها و عقب ماندگی هایی که رسما توسط حکومت تقویت و ساپورت میشود در جنگ است. امروز دیگر بحث از داشتن حجاب یا نداشتن حجاب فراتر رفته. زنانی دیده میشوند که با نیم تنه عریان به خیابان می ایند و میگویند زن ناموس کسی نیست. زن ملک مرد نیست. برده جنسی نیست.

–جنبش رهایی زن توانسته است مناسبات درون خانواده ها را تغییر دهد و علیرغم قوانین ارتجاعی اسلامی بسیاری از نرم های جامعه را چه در روابط خانوادگی، چه در روابط اجتماعی و چه در سطح فرهنگی را شکسته و جلو رفته است. برای مثال” ازدواج سفید” و مقوله “دوست اجتماعی” در چهارچوب خانواده دو نمونه بارز است. به این اعتبار جنبش نوین رهایی زن تابو شکن است.

برای مثال همین امروز در اینستا گرام کمپ های جوانان را شکل گرفته اند که بطور واقعی خیزش سازمانیافته جامعه علیه تحجر و عقب ماندگی هاست. این کمپ ها بستر شکل گیری ازدواج های سفید و روابط آزاد انسانها بر اساس عشق و دوستی است. نمونه دیگرش تشکیل کمپ های بالای ٤٠ ساله ها است که در انها انسانها به میل و اختیار خود دوست میگیرند، گلگشت میروند و زندگی ای شاد را برای خود رقم میزنند. اینها همه روابطی هستند که اساسش بر دوست داشتن و انسانیت گذاشته شده است که نوین و مدرن است. این جنبشی است که تقدس ریاکارانه خانواده در چهارچوب جامعه سرمایه داری موجود را در هم  شکسته است. چرا که مردان همیشه در گزینش دوست جنس مخالف آزاد بوده اند. اما این پیشروی جنبش رهایی زن است که رابطه بین زن و مرد را از سنت های ارتجاعی و سنتی و مردسالارانه خارج کرده و به آن شکلی انسانی و نوین داده است. این به معنی عروج روابط انسانها در جامعه است که در آن  زن و مرد برابر هستند.

پدیده ازدواج های سفید، پدیده ایست که بعدی اجتماعی پیدا کرده است و آمارهایش را خود حکومت انتشار میدهد و دارد به نرمی متداول تبدیل میشود.

نمونه دیگر از همین دست مقوله “دوست اجتماعی” در چهارچوب خانواده است. به این صورت که زن و مرد ضمن اینکه با هم زندگی مشترک دارند  و صاحب فرزند هستند. اما  از طرف هر دو طرف پذیرفته میشود که “دوست اجتماعی” خود را داشته باشند. دوست اجتماعی آنان رسما به منزل آنها می آید و با هم معاشر هستند. و این روابطی متمدنانه و انسانی است که در آن بچه ها نیز شاد هستند. دوره ای دختران فراری و بالا رفتن شمار آنها نشانی از عصیان دختران جوان در زیر چنگال قوانین ارتجاعی اسلامی و فشار های خانواده ها در چتر حمایت این قوانین به پدیده قابل توجهی تدبیل شده بود. دخترانی که تحت حاکمیت رژیم آپارتاید جنسی ناگزیر به فرار از خانواده میشدند و بعد هم بعنوان قربانیان این سیتسم سر از باندهای قاچاق تن فروشی و اعتیاد در می آوردند. امروز شکل این عصیان عوض شده است و بسیار از این دختران به جنبشی وصل هستند که به شیوه هایی انسانی و مدرن وارد روابطی میشوند که دوست دارند و انتخاب خودشان است و خانواده ها نیز ناگزیر به قبول این واقعیت ها شده اند. کمپ های تشکیل شده در اینستا پاسخی مدرن به این پدیده هاست. و اینها همه  نمونه های معینی از اتفاقاتی است که در زیر پوسته جامعه میگذرد.

یک مثال دیگر پدیده تن فروشی در ایران است. امروز در چنگال جهنم جمهوری اسلامی تن فروشی به عنوان یکی از مصائب سرمایه داری وحشی حاکم برای مردم شناخته شده است. دیگر کسی به تن فروش به عنوان مجرم نگاه نمیکند و مردم میدانند که اینان قربانیان این سیستم هستند. جزوی از خود جامعه هستند که زیر فشار فقر و فلاکت بیسابقه به تن فروشی به عنوان شکلی از امرار معاش کشیده شده اند. بسیاری از دختران جوان ناگزیر به تن فروشی شده اند، حتی برای اینکه بتوانند تحصیل کنند و راه آینده خود را باز کنند. در بسیاری از خانواده ها بخاطر نجات فرزندان از گرسنگی و بیماری زنان در مقابل چشم همسرشان تن فروشی میکنند. بازگو کردن حقوق یک تن فروش برای این جامعه کار سختی نیست و در این سیستم بسیاری از تابو ها شکسته است. اینها همه بطور واقعی حرفهای حزب ما در برنامه یک دنیای بهتر است که امروز چنین در جامعه جاری شده و راه خود را باز کرده است.

مثال دیگر ربط مستقیم جنبش رهایی زن به جنبش کارگری است. جنبش رهایی زن تاثیرات مسقتیم خود را در حال و هوای جنبش کارگری نیز گذاشته و اتفاقا یکی از مشخصه های جنبش کارگری امروز که من به آن نیز نوین میگویم، نقش زنان در این جنبش است. نیشکر هفت تپه یک نمونه است. در اعتراضات این کارگران همسر کارگر را می بینیم که در صف رهبران کارگری می آید و سخنرانی میکند و مثل یک رهبر ظاهر میشود. نمونه اش در اعتراضات سال گذشته هفته تپه بود که همسریکی از کارگران در کنار اسماعیل بخشی ایستاد و خطاب به کارگران گفت که دیگر مساله ما صرف دستمزد پرداخت نشده نیست، بلکه ما میخواهیم دست چپاولگران هفت تپه از این شرکت کوتاه شود و فردا اعتصابمان را به مقابل فرمانداری منتقل میکنیم. و یا در همین اعتراضات اخیر کارگران همسر نیشکر هفت تپه یکی از کارگران در سخنانش گفت که ما سال گذشته همین موقع توانستیم با قدرت خودمان اسد بیگی را بیرون کنیم. امسال نیز با همین نیرو میتوانیم خواستهایمان را تحمیل کنیم. همچنین یکی دیگر از همسران کارگران خطاب به کارگران گفت که میدانم برخی از شما اجازه نمیدهید که همسرانتان به اعتراض بپیوندد، اما خواهش میکنیم مانع اعتراض آنان نشوید. صحبت های او تکانی بود بر افکار پوسیده سنتی که انعکاسش را در استقبال گسترده خانواده های کارگران در روز بعدش و پیوستن جمع هایی از زنان شهر به صف تظاهرات با شکوه کارگران دیدیم. این اتفاقات فقط در هفته نیست که روی میدهد. در گروه ملی فولاد اهواز نیز ما شاهد حضور فعال زنان در اعتراضات کارگران و حضور آنان  در جلوی صف تظاهرات ها هستیم. البته نقش زنان در جنبش کارگری نه فقط به عنوان خانواده کارگران بلکه در بسیاری از مراکز کارگری نیز دیده میشود که زنان در کارخانه ها پیشقراول اعتراصات هستند. یک نمونه اش در کنتورسازی قزوین بود که  در گزارش ها قید شد که اعتصاب از میان زنان کارگر آغاز شد و به همه کارخانه کشیده شد.  بعلاوه اینکه در بسیاری از اعتراضات اجتماعی زنان در صف جلوی اعتراض و رهبری نقش ایفا میکند. پیوند جنبش رهایی زن، به جنبش کارگری، خصلت ویژه ایست که جایگاه چپ اجتماعی و کمونیسم کارگری را در این جنبش برجسته میکند که با چپ سنتی و فرقه ای که جنبش رهایی زن را عرصه دمکراتیک مبارزه تلقی میکند، تمایز فاحشی دارد.

مدیای اجتماعی ابزار مهمی در حضور گسترده زنان در اعتراضات کارگری و بخش های مختلف جامعه بوده است و این حضور تصویر جنبش کارگری را بکلی دگرگون کرده است. بطور مثال الان گفتمان کارگران صنایع فولاد  در مدیای اجتماعی اینست که ما کارگران فولاد نود هزار هستیم. اکنون ده هزار نفر ما در گروه جمعیم و اگر هشتار هزار نفر باقی همراه با خانواده ها به میدان بیایند، ما پیروز خواهیم شد. این گفتمان ها نقش واقعی جنبش رهایی زن در کل جامعه و رزم دوشادوش زن و مرد برای سرنگونی جمهوری اسلامی و داشتن جامعه ای انسانی را به نمایش میگذارد. بنا‌ به امارهای حکومتی در عرصه فضای مجازی زنان در ردیف بیشترین فعالین هستند.  بسیاری از آنها زنان خانه دار در اقصی نقاط ایران از دورافتاده ترین نقاط تا شهرهای بزرگ هستند که به مرکز اطلاعات مجازی متصلند  و تبادل اطلاعات میکنند. این پدیده بطور واقعی فاصله شهرها و روستاهای دورافتاده  تا شهرهای بزرگ و  مرکزی را هم بی‌معنی کرده است.

امروز روزهایی چون هشت مارس، ٢٥ نوامبر روز جهانی علیه خشونت علیه زن، روز جهانی مبارزه علیه ایدز روزهایی است که در ایران زنان و مردان معترض به میدان می آیند و از آزادی و برابری و برابری زن و مرد و یک جامعه انسانی سخن میگویند. اینها همه گوشه ای از تصویر من از جنبش زنان در امروزایران و مشخصه های کنونی جنبش رهایی زن در ایران هستند که به نظرم نوین و در جهان نمونه اند.

نکته مهم اینجاست که در پرتو جدالی هر روزه جنبش رهایی زن عملا چهره جامعه عوض شده و ضربه ای کاری بر قدرقدرتی حکومت خورده است و زنان و مردان جوان در سنگر جلوی این جنگ قرار دارند.  از همین رو  جنبش رهایی زن تا هم اکنون پیشروی های بسیاری داشته و شکستهای بسیاری بر حکومت تحمیل کرده است. این جنبش همچنین  نقش مهمی در تغییر توازن قوا به نفع کل جامعه داشته است. به باور من جنبش رهایی زن یک بخش مهم از جنبش برای سرنگونی جمهوری اسلامی و کل بساط سرمایه داری حاکم  است. این جنیش همانطور که اشاره کردم وزن سنگینی در معادلات سیاسی جامعه دارد و به همه این دلایل  خصلتی زنانه به انقلاب در ایران بخشیده است.

این چنین است که امروز ما از یک جنبش کیفتا نوین و جدید رهایی زن در ایران صحبت میکنیم و یک نشانه بارز این تغییر کیفی و نوین بودنش پدیده دختران انقلاب و بر سر چوب کردن حجاب ها ست که رژیم آپارتاید جنسی را علنا به چالش کشیده است.  این جنبش نوینی است که تابو ها را می شکند و جلو می رود. این جنبش نه تنها علیه قوانین ارتجاعی اسلامی مبارزه میکند، بلکه در اعتراضاتش  دارد از آینده و از جامعه ای انسانی با خواستهایی انسانی سخن میگوید.  این صدای آزادیخواهی و چپ است که در راس این جنبش چنین رسا شده است. همانطور که عروج چپ در راس جنبش های اجتماعی را می بینیم.

عرصه های مشخص  مبارزات زنان علیه آپارتاید جنسی

-اولین عرصه همانطور که اشاره کردم علیه حجاب بعنوان پرچم این نظام و این سیستم است. در واقع نفی عملی حجاب یکی از سنگرهای مهمی است که جنبش رهایی زنگ توانسته است بدست آورد و  آخرین تیر خلاصش را دختران انقلاب به حجاب زدند. جمهوری اسلامی همواره تعرض خود به جامعه را با تعرض به زنان آغاز کرده است. این رژیم هرگاه خواسته فضای جامعه را امنیتی کند، تحت عنوان مبارزه با حجاب اوباش حزب الله را به خیابان ریخته و زنان را مورد تعرض قرار داده است. اما امروز دیگر جامعه عملا حجاب را نفی کرده است و بسیار جلوتر از اینست که با چنین ابزاری حکومت بتواند، تعرض کند. به عبارت روشنتر امروز دیگر  معادله عوض شده است. امروز وقتی جامعه مورد تعرض قرار میگیرد و درست در همان روزهایی که رژیم میکوشد ابزار سرکوبش را حدادی کند، دختر انقلاب دوباره پیدایش میشود و با سر چوب کردن حجابش ، عزم جزم جامعه را برای به زیر کشیدن این بساط اعلام میکند. از جمله دختران انقلاب در ادامه خیزش دیماه با سرچوب کردن حجاب ها پیامشان جارو شدن کل بساط آپارتاید جنسی بود و این چنین بود که آوازه شان جهانی شد.

-مبارزه علیه تفکیک جنسیتی در محیط های کار، کارخانجات، دانشگاه ها  اماکن عمومی  یکی دیگر از عرصه مهم مبارزه مردم علیه بساط آپارتاید جنسی حکومت اسلامی بوده است. از جمله یکی از موضوعات داغ اعتراض در دانشگاه ها همواره همین موضوع بوده است. اما همانطور که اشاره کردم روابط زن و مرد در این جامعه را قوانین حکومتی تعیین نمیکند. مردم کل این بساط ارتجاعی را در نبردی هر روزه  و در زندگی اجتماعی شان کنار زده اند. اعتراضات و تجمعات سراسری بخش های مختلف جامعه، عملا دیوارهای آپارتاید جنسی را در هم شکسته است.

– یک عرصه مهم مبارزه زنان برای شکستن جداسازی های جنسیتی، عرصه ورزش است. کارزارهایی چون کارزار برای شرکت در مسابقات جهانی، کارزار در دفاع از حق دوچرخه سواری ، کارزار در عرصه شنای زنان و مبارزه علیه قوانینی که زنان را وادار به پوشیدن لباسهایی میکند که تحرکی برای شنا کردن برای آنها باقی نمیگذارد، مبارزه برای اجازه تماشای ورزش دختران توسط پدر و مادر در کنار هم ، مبارزه برای حضور زنان در استادیوم های ورزشی و ..مسابقات بین المللی شطرنج و مبارزه علیه شرط حجاب برای شرکت در مسابقات همه و همه نمونه هایی از جدال جانانه است. و اینها همه عرصه های مبارزه علیه جدا سازی جنسیتی در رژیم آپارتاید جنسی است. یک مثال می آورم. خامنه ای  دوچرخه سواری زنان را حرام اعلام کرد و برای آن فتوا داد  و به حساب خودشان حکم قطعی ممنوعیت دادند. زنان  این فتوا و حکم رهبری را زیر رکاب دوچرخه های شان نصب کردند و سوار در شهر میچرخیدند و دستگیر میشدند و امروز دیگر در کمپ های بزرگ دوچرخه سواری  و ورود دوچرخه سواران به داخل متروها در روزهای تعطیل و عبور و مرور دوچرخه سواران زن و مرد کنار هم چهره شهر را دیگرگون کرده است و فتوا و حکم رهبری کف خیابان لگد میشود.

-در عرصه هنر نیز همین جدالها را میتوان دید. برای مثال کارزار برای حق آوازخوانی زنان، کارزار برای حق زنان در شرکت در کنسرتهای موزیک، حق رقصیدن  و غیره را میتوان نام برد. صدای ممنوعه یکی از این کارزارهاست که نامی آشناست. جدال زنان برای شرکت در ارکستر های موزیک، شرکت زنان در موزیک خیابانی، شرکت زنان در سینمای زیر زمینی و حتی  رقصیدن زنان در خیابان به مناسبت های مختلف نمونه های بارزی از این جدال و گامهای مهمی در جهت شکستن دیوارهای آپارتاید جنسی بوده است.

-عرصه دیگر کارزارهای مبارزات علیه تعرضات هر روزه حکومت به حقوق زن در جامعه از جمله نمونه هایی چون طرحهای تعالی جمعیت خامنه ای، طرح مشروعیت ازدواج با فرزند خوانده ، طرح دورکاری زنان، قوانین خانواده و ازدواج و … است. که با جلو آمدن هر کدام از این طرحهای ارتجاعی، کارزارهای بزرگی به راه افتاده است. بعضا توانسته است انعکاسی جهانی پیدا کند و بعضا توانسته است، این طرحها را کنار زند.

– یک وجه فاجعه بار آپارتاید جنسی در ایران محرومیت های اجتماعی و اقتصادی علیه  زنان است که قربانیان بسیاری هم گرفته است. از همین رو یک عرصه نبرد زنان در ایران جدال بر سر حقوق اجتماعی و اقتصادی زن در جامعه است.  و بطور مثال عرصه های اجتماعی از جمله داشتن حق طلاق، حق نگهداری از کودک، حق اشتغال و برابری زن و مرد در محیط کار و یا برخورداری از حق بیمه، حق سفر بدون اجازه همسر، حق تحصیل و علیه جدا کردن رشته های آموزش بر اساس جنسیت، همه و همه عرصه های مهمی از  نبرد جنبش رهایی زن در ایران بوده است. در جریان این نبردها بخش بسیاری از مسائل  اجتماعی در جریان اعتلای روابط انسانی مردم دارد جواب خود را میگیرد، مردم عملا آنرا به رژیم تحمیل میکنند.  بنا بر آمارهای حکومتی سهم بالایی از دانشجویان در دانشگاهها را زنان تشکیل داده اند و در بسیاری از مشاغل زنان توانسته اند، کار و تخصص خود را به سرمایه داری حاکم تحمیل کنند.  اگر چه در این جدالها زنان بسیاری قربانی شده اند. از جمله یک رقم بالای فقر در جامعه در میان زنان تنها  و تک والدین است. و این وضعیت زنان را هر چه بیشتر به محرومترین بخش طبقه کارگر تبدیل کرده است.

در آخر این بخش از بحث بدنیست اشاره ای هم به جایگاه گرایشات مختلف در جنبش رهایی زن داشته باشم. تصویری که تلاش کردم بدهم، همه و همه بیانگر این هستند که جنبش رهایی زن چپ و نوین است. جنبشی است که چپ اجتماعی را حول خود گرد آورده است. از جمله راست پرو غرب در یک دوره جذب کمپین یک میلیون امضاء با گفتمان های جریانات ملی اسلامی شد. اما بعد که این کمپین ریزش کرد. اینها راهشان را جدا کردند و تلاششان این بود که رنگ ملی- قومی به جنبش رهایی زن بزنند. نمونه هایی از آن راه انداختن جشنواره هایی با لباس ملی است. مسخره تر اینکه یکی از فعالین همین جریانات در سخنرانی ای به مناسبت ٢٥ نوامبر روز جهانی مبارزه علیه خشونت زن، علت تجاوز را در سنی بودن و بلوچ بودن و فرهنگ عقب مانده مردم توضیح داد. جریانات ملی اسلامی هم که حسابشان روشن است و مردم در همان دیماه فریاد زدند اصلاحگرا، اصولگرا ، تمام شد ماجرا. اینها گفتند مذهب با حقوق زن تناقض ندارد و امروز هم همه تلاششان اینست که از قرآن آیه هایی بیرون بکشند که بگویند مساله  زن را حل میکند. مردم بطور واقعی از همه اینها عبور کرده اند.

تشکل و سازماندهی

از آنجا که جنبش رهایی زن، یک عرصه مشخص رودرویی با حکومت است و با توجه به محرومیت کل جامعه از حق داشتن تشکل، کارزارهای مبارزاتی همواره بستر واقعی سازمانیابی جنبش رهایی زن در طول سالهای متوالی بوده است. در بستر کارزارهای مبارزاتی جنبش رهایی زن توانسته است اعتراضات قدرتمندی را شکل دهد و هر روزه سازمانیافته تر به جلو گام بردارد. در این حرکت به جلو نیز  چهره های رادیکالی چون آتنا دائمی، گلرخ ایرایی، ویدا موحد  و امروز سپیده قلیان ها و عسل محمدی ها را می بینیم که  به جلو آمده اند.

هجوم زنان به مدیای اجتماعی و گروههای مبارزاتی در تلگرام واینستا و غیره یک تغییر کیفی در عرصه سازمانده در جنبش رهایی زن ایجاد کرده است. بنا بر آماری امروز زنان بیشترین نیروی متشکل در مدیای اجتماعی و خصوصا در اینستاگرام هستند. چنین ابعادی از حضور زنان در مدیای اجتماعی باعث شده است  که صدای اعتراض جنبش نوین آزادی زن در سطح بین المللی نیز بازتاب وسیعی پیدا کند.

با استفاده از مدیای اجتماعی،  گفتمان های آزادیخواهانه و برابری طلبانه و اعتراض علیه تبعیض علیه زن و شکستن تابوها در جامعه جلوتر آمده و جنبش رهایی زن بهتر توانسته است صف خود را گسترش داده و سازمان دهد و  هر روز قدرتمند تر به جلو رفته است.  این روند در چند ساله اخیر شتاب بیشتر پیدا کرده است.

از سوی دیگر روزهای مشخصی چون هشت مارس که رنگ و بوی چپ و آزادیخواهانه دارد، جایگاه مهمی در نزدیک شدن شبکه هایی از روابط چپ در جنبش رهایی زن را پیدا کرده است. بویژه جنبش رهایی زن در دل جدالی جانانه توانسته است روزهای دیگری را که از سوی گرایشات دیگری تحت عناوین مذهبی یا ملی ، روز زن قلمداد شود را کنار زند و هشت مارس این روز آزادیخواهی و برابری طلبی را به عنوان روز جهانی زن تثبیت کند و این یک دستاورد مهم این جنبش است.  در دل این جدال در طول سالیان دراز و تکرار هر ساله اش  شبکه های ارتباطی پایداری شکل گرفته اند. این ارتباطات و شبکه های ایجاد شده در دل کارزارهای جاری نهادینه تر شده  و شکل سازمانیافته تری بخود گرفته است. این اتفاقات در دل تحولات سیاسی پایه ای تر در جامعه  تاثیر مهمی در قوام پیدا کردن و شکل گیری صف چپ و رادیکال در راس جنبش رهایی زن داشته است. همه اینها تغییری کیفیتا متفاوت در امر سازمانیابی جنبش رهای زن ایجاد کرده است. این تغییرات نتیجه ٤ دهه مبارزه جانانه در عرصه های مختلف در تمام وجوه علیه بساط آپارتاید جنسی جمهوری اسلامی است. نتیجه اینکه امروز جنبش رهایی زن سازمانیافته تر، قدرتمند تر، منسجم تر و با گفتمان های رادیکال و چپ قد علم کرده و وزن سنگینی در تحولات سیاسی  جامعه پیدا کرده است.

یک نماد بارز تغییر کیفی به لحاظ سازمانی در جنبش رهایی زن جلو آمدن هر روز بیشتر نهاد انقلاب زنانه است که یکسر آن در اروپاست و سر دیگرش در ایران که به دختران انقلاب وصل میشود. یکسرش در کارزارهای مبارزاتی در عرصه رهایی زن است که در اعماق جامعه به پیش میرود و سر دیگرش در اروپا به عنوان صدای اعتراض جنبش رهایی زن در سطح جهان فعالیت دارد.

مجموعه این نکات همه الگوهایی برای سازمانیابی قدرتمند جنبش رهایی زن هستند که نوین هستند و هر روز قویتر به جلو گام برمیدارند. بنابراین برای اینکه سخنانم را جمع ببندم. راه کار من  گسترش کارزارهای مبارزاتی بعنوان بستر قدرتیابی جنبش رهایی زن است. راهکار من استفاده از ابزار مدیای اجتماعی برای نهادیه کردن بیشتر گفتمان های جنبش نوین زنان و متحد کردن صف گسترده نیروی آزادیخواه و برابری طلب حول این گفتمانهاست. راهکار من پیوستن وسیع به نهادها و گروههایی که در عرصه رهایی زن  و با چنین گفتمانهای فعالند است و بطور طبیعی یکسر همه این فعالیتها  نهاد انقلاب زنانه است. و اگر یک مشخصه بارز جنبش رهایی زن، رشد و عروج چپ در راس آنست، فراخوان من به همه فعالین رادیکال و چپ این جنبش پیوستن به حزب کمونیست کارگری ایران است