اعتصاب

  • Written by:

اصغر کریمی، زمستان ١٩٩٧

  مقدمه: سه سال قبل بدنبال اعتصاب موفق کارگران نساجی کردستان در سنندج در دیماه ١٣٨٦، و با الهام از آن اعتصاب، جزوه ای تحت عنوان “اعتصاب مدرسه انقلاب است” نوشتم و سعی کردم از اینطریق تجارب مهم این اعتصاب را به سایر کارگران بویژه رهبران اعتصابات منتقل کنم. در این سه سال اعتصابات مهمی شکل گرفته است، و طبقه کارگر تجارب تازه ای اندوخته است. از جمله اعتصاب دو سال قبل کارگران شرکت واحد و اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه در مهرماه امسال حاوی درسهای بسیار مهمی برای طبقه کارگر بوده است. نقاط ضعف و قوت این دو اعتصاب لازم است جمعبندی شود و مورد توجه فعالین کارگری قرار گیرد. بسهم خود سعی میکنم در سلسله مقالاتی به جنبه های مختلف یک اعتصاب، بپردازم و به تجارب این اعتصابات هم اشاره کنم.

 در این مقالات سعی میکنم به مجمع عمومی، به نحوه برخورد با احضار و دستگیری رهبران اعتصاب، به نقش خانواده های کارگری، به اهمیت اطلاع رسانی به جامعه، تاکتیک های اعتصاب، کمیته اعتصاب، جلب همبستگی در داخل و در سطح جهانی، صندوق اعتصاب، اهمیت قطعنامه و بیانیه های توضیحی و خبری در طول اعتصاب، جایگاه رهبران اعتصاب و مسائل بعد از اعتصاب بپردازم. اما قبل از پرداختن به جنبه های مختلفی که یک اعتصاب دارد اجازه دهید چند کلمه درمورد خود اعتصاب صحبت کنم.

 اعتصاب بخشی جدائی ناپذیر از زندگی کارگر است. بدون اعتصاب زندگی از اینهم سخت تر میشود، بیحقوقی از اینهم بیشتر میشود، دستمزد از اینهم ناچیزتر میشود. اعتصاب اهرم مبارزات حق طلبانه کارگران براى بيرون کشيدن گوشه اى از مطالبات بحق آنها از يک مشت مفتخور، کارفرما و دولت، است. تجارب اعتصابات مختلف بايد به همه منتقل شود، سازمانيابى اعتصابات بايد بهتر و کارى تر شود، انعکاس اعتصابات بايد وسيعتر شود و همبستگى با کارگران اعتصابی همه گير شود. در سالهای گذشته طبقه کارگر در ایران تجاربی غنی در این زمینه کسب کرده است. هزاران اعتصاب، آموزش های عمیقی به کارگران داده است و در بسیاری از موارد ابتکارات جالبی توسط کارگران بکار گرفته میشود. اینها همه باید مورد بررسی قرار گیرد، نوشته و بازگو شود و به تجربه همه کارگران تبدیل شود. طبعا بررسی و بازگو كردن همه اين درسها در يك مقاله یا چند نوشته ممكن نيست. تلاش من اينست كه مهمترين و عاجلترين درسهای اعتصابات كارگری را حتي المقدور جلوی چشم بگذارم. امیدوارم مورد توجه فعالین کارگری قرار گیرد و محرکی باشد برای فعالین کارگری در سراسر جامعه که تجارب گرانبهای خود را به رشته تحریر درآورند. بویژه رهبران و فعالین اعتصابات که از نزدیک در جریان چم و خم اعتصاب قرار دارند و انتقال تجارب آنها بی شک برای کل طبقه کارگر حیاتی است.

 ١­ مجمع عمومی

 اغراق نیست اگر از مجمع عمومی بعنوان مهمترین فاکتور برای به سرانجام رساندن و تضمین موفقیت هرچه بیشتر اعتصاب اسم برده شود.

 قدرت کارگران در اتحاد و داشتن تشکل است. اینرا همه میدانند. کارفرما و مدیریت و دولت هم میدانند و در کنار سرکوب اعتصاب و دستگیری رهبران اعتصاب بی وقفه تلاش میکنند در ميان کارگران تفرقه بیندازند. مجمع عمومى مناسب ترین ابزار برای ایجاد اتحاد و خنثی کردن تلاش جبهه مقابل است. مجمع عمومی پدیده آشنائی برای کارگران است، ظرف طبیعی کارگران در جریان اعتراض و اعتصاب است، در اکثر کارخانه ها کارگران نقش کارساز آنرا دیده اند و کم و بیش اهمیت آنرا میدانند. و به همین دلیل مجمع عمومی بیش از هر نوع تشکل دیگر هم ضروری است و هم زمینه مساعد دارد. بعضا اعتصاب بدون مجمع عمومی شروع میشود اما بلافاصله با شروع اعتصاب، مجمع عمومی بعنوان یکی از مهمترین اقدامات کارگران اعتصابی باید در اولین فرصت ممکن تشکیل شود. اعتصابی که بر اراده جمعی و مجمع عمومی کارگران متکی میشود شکستش ساده نخواهد بود.

 مجمع عمومی ظرف اتحاد و دخالت جمعی کارگران است:

مجمع عمومی یعنی جمع شدن توده کارگران و تصمیم گیری جمعی توسط آنها درمورد مسائل مختلف مربوط به محیط کار، مبارزه و خواستهای کارگران. این مهمترين ظرف متحد نگاهداشتن کارگران و جلوگیری از ایجاد شکاف در میان آنها در طول اعتصاب و قبل و بعد آن و در عین حال عملی ترین نوع تشکل است. نفس جمع شدن زير يک سقف و بحث کردن و تصميم مشترک گرفتن چنان قدرتى به کارگران ميدهد که نيروى آنها را چندين برابر ميکند. مجمع عمومى قدرت کارگران را به آنها نشان ميدهد و به آنها اعتماد بنفس ميدهد و به تردیدها پایان میدهد. در جريان بحثهای مجمع عمومی توده کارگران در کل نقشه شريک ميشوند و براى اجراى آن آمادگى پيدا ميکنند. مجمع عمومی به کارگران آموزش ميدهد، امکان دخالت ميدهد، به ابهامات و سوالاتشان جواب ميدهد و موجب تحکيم اتحاد ميشود.

کارگر منفرد قدرت ندارد. به همین دلیل موقعی که به خانه میرود وزارت اطلاعات تنهائی احضارش میکند و یا به خانه اش میریزد. اما همین که جمع میشود قدرت پیدا میکند و جرات و شهامت بيشترى از خود بروز ميدهند. نمایندگانی که بر رای و نظر توده کارگر اتکا نکنند به سازش کشاندن آنها ساده تر است، ممکن است به دستاورد کم رضایت دهند، و یا تحت فشار مرعوب شوند و اعتصاب را به شکست بکشانند. اما کارگران در تجمع شان احساس قدرت میکنند و دستاورد بیشتری طلب میکنند. به سادگی برای پایان دادن به اعتصاب رضایت نمیدهند. یکی از مهمترین اقدامات کارگران اعتصابی این است که بلافاصله با شروع اعتصاب، همه روزه مجمع عمومی خود را برگزار کنند و ادامه اعتصاب را تماما بر مجمع عمومی متکی کنند.

در صورتى که نمايندگانى بدون توافق مجمع عمومى تصميم به پايان اعتصاب بگيرند، مجمع عمومى بايد تصميم آنها را باطل اعلام کند و تلاش کند آنها را نیز متقاعد کند که تصمیم نادرستی از بالای سر کارگران گرفته اند و در صورت لزوم نمایندگان دیگری به آنها اضافه کند و اگر لازم است نمایندگانی را تغییر دهد. در يک کلام اعتصاب امر همه کارگران است و همه آحاد کارگر بايد در همه چيز آن شريک باشند.

در مجمع عمومی کارگر احساس شخصیت میکند. در کل پروسه تولید و در کل مسائل مختلف جامعه نظر کارگر پرسیده نمیشود، به نظر و پیشنهادش کسی اهمیت نمیدهد، فقط استخدام میشود که کار کند و کار کند. مجمع عمومی اولین جائی است که هر کارگری میتواند برای تقویت اعتصابش صحبت کند، پیشنهاد بدهد، اساسی ترین و فوری ترین مطالبات را طرح کند و درمورد آنها رای بدهد.

در مجمع عمومی نقشه ها و طرحهای دولت و کارفرما به بحث گذاشته میشود:

در مجمع عمومى توطئه ها، تهدیدات و نقشه هاى کارفرما و دولت را بايد توضيح داد و راه خنثى کردن آنرا به بحث گذاشت. اينجا نقش کارگران پيشرو تعيين کننده است که توطئه ها و شگردهای طرف مقابل را عیان کنند و راههاى خنثى کردن آنها را مورد بحث قرار دهند. در مجمع عمومى همچنین، نمايندگان نتيجه مذاکره با کارفرما و دولت، پیشنهادات آنها و تصمیمات خود را به اطلاع کارگران میرسانند، و کارگران درمورد آنها اظهار نظر میکنند، پیشنهاد میدهند، و دسته جمعی  پيشنهادات را مورد بحث قرار میدهند. اين به کارگران امکان ميدهد که شناخت بيشتر و همه جانبه تری از شگردهای جبهه مقابل پیدا کنند و متحد و یکپارچه به مقابله با آن برخیزند، به کارگران امکان میدهد که مناسب ترین تاکتیک ها را برای پیشبرد اعتصاب و به کرسی نشاندن خواستهای خود در پیش گیرند. تصميم گيرى بايد  بر اساس نظر اکثریت کارگران اتخاذ شود. کارگران میتوانند با بالا بردن دست، یا هورا کشیدن در رای گیری شرکت کنند.

 در جریان بحث و تصمیم گیری، کارگران از نمايندگان خود نیز شناخت بهتری پیدا میکنند، از مسائلی که آنها را تهدید میکند مطلع میشوند، نقش هرکدام و نقاط قوت هرکدام را بهتر بشناسند، میدانند که به کدام بیشتر یا کمتر اتکا کنند، کارگران جوانی که برای پیشبرد اعتصاب دخالت فعال میکنند و نظرات راهگشا و کارساز میدهند نیز پا جلو میگذارند و به این معنی مجمع عمومی ظرف پرورش و آماده شدن رهبران تازه نیز هست.

 علاوه بر کارگران کارخانه، اعضای خانواده آنها نیز حق دارند و باید تلاش کنند در مبارزه کارگران و تجمعات آنها و در مجمع عمومی کارگران اعتصابی شرکت کنند و از نقشه های کارفرما و تصمیمات رهبران اعتصاب باخبر شوند.

 مجمع عمومی حفاظی برای نمایندگان و رهبران کارگری است:

یک خاصیت مهم مجمع عمومی پوشش محکمی است که برای نمایندگان ایجاد میشود. در مجمع عمومی بار مسئوليت بر دوش توده کارگران قرار میگیرد، نظر و پیشنهاد میدهند، رای میدهند و بدینطریق خود را بیشتر در اعتصاب دخیل میدانند و نتیجتا احساس مسئولیت بیشتری در قبال اعتصاب و رهبران اعتصاب میکنند. جمع شدن زیر یک سقف و بحث و تصمیم مشترک جسارت بیشتری در طول اعتصاب به کارگران میدهد و باعث میشود آحاد کارگر نقش فعالتری بعهده بگیرند و این کار رهبران اعتصاب را ساده تر میکند. بار همه مسئولیت بر دوش چند نفر قرار نمیگیرد و پشتوانه محکم تری به رهبران کارگران میدهد. يکى از حقه هاى مديريت و مقامات دولتى اين است که نمايندگان را بترسانند و تهديد کنند و وادارشان کنند که بروند و اعتصاب را تمام کنند. پاسخ نمايندگان بايد ارجاع مساله به مجمع عمومى کارگران باشد و همین را باید به کارفرما و وزارت اطلاعات و هرکس به آنها فشار میاورد و تهدید میکند در میان گذارند. بگویند ما تصمیم نمیگیریم باید با کارگران صحبت کنیم. این هم رهبران اعتصاب و نمایندگان را تحت فشار کمتری قرار میدهد و هم رابطه نمايندگان با توده کارگر را بسيار مستحکم ميکند.

 مجمع عمومی پایه تشکل واقعی کارگران است:

مجمع عمومی سنگ بنای هر تشکل واقعی کارگری و پایه شوراهای واقعی کارگری است. تشکلی که به مجمع عمومی و نظر توده کارگران متکی نباشد و از بالا و به نیابت از طرف توده کارگران تصمیم گیری شود، تشکل واقعی کارگران نیست. اینکه توده کارگران یک کارخانه یکبار در سال برای انتخاب هیئت مدیره جمع شوند بدرد کارگر نمیخورد. اینکه کارگر یکبار کسانی را انتخاب کند و تا یکسال نه در تصمیمات آنها شرکت داشته باشد و نه امکان عزل و نصب آنها را داشته باشد مشکل کارگر را حل نمیکند. آحاد کارگران باید مدام در همه مسائل مربوط به خود امکان دخالت داشته باشند و نظر بدهند و هروقت تشخیص دادند نمایندگانی را تغییر دهند و نمایندگان جدیدی برای پیشبرد کارهای خود انتخاب کنند. مرتب از فعالیت ها و تصمیمات نمایندگان خود مطلع شوند و بتوانند هر جا لازم است تصمیماتی را عوض کنند. این اولین بند اساسنامه یک تشکل واقعی کارگری است.

 کارگران در جریان مجمع عمومی رشد میکنند، یاد میگیرند که چگونه تصمیم جمعی بگیرند، که چگونه یک جلسه بزرگ را اداره کنند، چگونه با توجه به همه تهدیدها و موانع حرف بزنند و رفقای مردد را قانع کنند که با آنها همراه شوند و بدینطریق اتحاد محکم تری بوجود آورند. کارگری که برگزاری مجمع عمومی و بویژه مجمع عمومی منظم را تجربه کرده است، بیش از پیش به اهمیت تشکل واقف میشود، یاد میگیرد که چگونه متشکل شود، که نمایندگان واقعی خود را انتخاب کند و از آنها گزارش بخواهد. توقعش از نمایندگانش بالا میرود. با چشم بازتر به آنها و تصمیمات آنها نگاه میکند. یاد میگیرد و اینرا حق بدیهی خود میداند که هروقت نماینده ای را مناسب تشخیص نداد برکنار کند و نماینده دیگری بجای او انتخاب کند.

 در یک کلام مجمع عمومى ظرف اتحاد، ظرف متشکل شدن، ظرف تصميم جمعى، ظرف قوى تر شدن است. با مجمع عمومی، کارگران احساس قدرت میکنند، احساس غرور میکنند و مثل فولاد محکم و آبدیده میشوند.

 بررسی کوتاهی از چند تجربه: شرکت واحد، نساجی کردستان و نیشکر هفت تپه:

در اعتصاب کارگران شرکت واحد اتکا به مجمع عمومی جائی نداشت و این یک نقطه ضعف بزرگ آنها بود. البته لازم است گفته شود که  کارگران واحد مثل کارگران کارخانه زیر یک سقف نیستند و جمع شدن دشوارتر است. با اینهمه اگر سنت مجمع عمومی قوی بود میتوانستند موانع جمع شدن را رفع کنند. این سنت کارگری ضعیف بود و در نتیجه حتی جائی که شش هزار کارگر جمع بودند در مقابل وعده های توخالی و فریبکارانه قالیباف، متاسفانه نماینده یا نمایندگانی که در مقام تصمیم گیری بودند به توده کارگر رجوع نکردند و تصمیم به پایان دادن تجمع و اعتصاب گرفتند. در حالی که میتوانستند همانجا اعلام کنند که کارگران اینجا حضور دارند نظر آنها را میپرسیم. و شکی نبود که اگر نمایندگان به توده کارگران روی میاوردند، توده کارگران به سادگی تصمیم به پایان اعتصاب و تجمع نمیگرفتند، بودند نمایندگانی که با تصمیم به پایان اعتصاب و تجمع شدیدا مخالف بودند و میتوانستند نظر خود را مطرح کنند و کارگران یقینا با آنها همراه میشدند. اتفاقا اگر کارگران پراکنده اند و زیر یک سقف نیستند و امر تجمع دشوار میشود، اعتصاب را باید با تجمعات اعتراضی همراه کرد و در تجمعات مجمع عمومی را برگزار کرد، تصمیم گیری جمعی کرد، نظر توده کارگر را پرسید و دخالت داد. یکی از نقطه قوت های کارگران واحد وجود سندیکا بود که سازماندهی اعتصاب را ساده تر میکرد اما نقطه ضعف مهم آنها نیز فقدان اتکا به نظر و رای و پیشنهادات توده کارگران بود. برعکس در نساجی کردستان اتکا به مجمع عمومی نقطه قوت درخشان کارگران بود. چنان برگزاری مجمع عمومی در طول اعتصاب سه سال قبل آنها جا افتاده بود که حتی زمانی که نیروی انتظامی مانع ادامه راهپیمائی آنها شد نمایندگان اعلام کردند که کارگران باید تصمیم بگیرند، در وسط خیابان نشستند، صحبت کردند و دسته جمعی تصمیم به بازگشت به کارخانه گرفتند. در طول اعتصاب مکررا مجمع عمومی برگزار شد و بتدریج اتحاد عمیقی میان کارگران شکل گرفت و باعث شد که کارگران به بسیاری از خواستهای خود دست یابند.

 تجربه کارگران هفت تپه، الگوی طبقه کارگر خواهد شد:

کارگران نیشکر هفت تپه آگاهی چندانی به مجمع عمومی نداشتند اما در طول اعتصاب بتدریج به اهمیت آن واقف شدند و بلافاصله در بیانیه پایانی اعتصاب اعلام کردند که هر پنجشنبه ساعت یک تا دو مجمع عمومی خود را برگزار میکنند، آنرا تشکل واقعی خود میدانند و برگزاری آنرا حق خود میدانند.

 خواست و تصمیم  کارگران هفت تپه برای کل طبقه کارگر بسیار حائز اهمیت است. یک اعتصاب متحد و پیروز، کارگران را در موقعیتی قرار میدهد که توان تداوم مجمع عمومی بعد از اعتصاب را نیز خواهند داشت و این را باید بعنوان یکی از خواست های همه اعتصابات و دستاوردهای اعتصابات برای خود تثبیت کنند. کارگران حتی در شرایط عادی که در حال اعتراض و اعتصاب نیستند نیز به سازمان، به تجمع و تصمیم گیری نیاز حیاتی دارند. برگزاری منظم مجمع عمومی امکان میدهد که هر هفته کارگران درمورد مسائل و مشکلات خود صحبت کنند، اگر مزدی دیر پرداخت شد بلافاصله در مقابل آن تصمیم گیری کنند، اگر ایمنی محیط کار پائین است یا فشار کار بالا است، اگر مشکل ایاب و ذهاب دارند و یا غذاخوری تمیز نیست و غذای آنها کیفیت پائینی دارد، اگر بحث از اخراج همکاران است و یا در مقابل هر اجحاف و زورگوئی و هرمورد احضار و دستگیری بتوانند درمورد همه آنها صحبت کنند و چاره جوئی کنند. نفس داشتن مجمع عمومی منظم، باعث میشود کارفرما و وزارت اطلاعات با احتیاط بیشتری در مقابل کارگران رفتار کنند.

کارگران هفت تپه بدرست بر یک خواست مهم و حق مسلم خود انگشت گذاشتند. این حق کارگر است که بتواند هرهفته جمع شود و درمورد همه مسائل مربوط به خود تصمیم بگیرد. تصمیم کارگران هفت تپه باید به خواست سراسری کارگران تبدیل شود.

داشتن تشکیلات برای کارگران مثل هوا حیاتی است. کارگران بدون تشکیلات، پراکنده و ضعیف هستند، قدرت خود را نمیتوانند نشان دهند و خود متوجه قدرت خود نمیشوند. مجمع عمومی ظرف اتحاد کارگران و پایه و اساس تشکل های توده ای کارگران است، چه در شرایط عادی و چه موقع اعتصاب.

 قسمت دوم: مقابله با احضار و دستگیری رهبران اعتصاب

در بخش اول این بحث به مجمع عمومی پرداختیم و اینجا به نحوه مقابله با وزارت اطلاعات و دستگیری و تهدید فعالین و رهبران اعتصاب میپردازیم.

 تهدید فعالین اعتصاب و نمایندگان کارگران و احضار و بازداشت آنها یک حربه همیشگی وزارت اطلاعات و ارگانهای سرکوب حکومت است. در طول اعتصاب رابطه فشرده ای میان کارفرما و مدیریت با وزارت اطلاعات و نیروهای انتظامی و امام جمعه شهر و نماینده مجلس و غیره برقرار میشود. دسته جمعی برای شکستن اعتصاب و عقب راندن کارگران شروع به چاره جوئی و توطئه میکنند. معمولا امام جمعه و نماینده مجلس با زبان نرم حرف میزنند و وانمود میکنند که طرفدار کارگران اند و وعده های نامشخص و توخالی میدهند که کارگران را بفریبند تا اعتصاب را تمام کنند و موقعی که کارساز نمیشود ارگانهادی دیگر شروع به تهدید و دستگیری میکنند. این داستان همه اعتصابات امروز است، بویژه اعتصاباتی که طولانی میشود. راه حل درست برای مقابله با این توطئه ها چیست؟

 به دستگیری و بازداشت فعالین اعتصاب باید بعنوان مهمترین مساله اعتصاب نگاه کرد:

با دستگيرى کارگران، اعتصاب وارد فاز جديدى ميشود و همه چيز تحت الشعاع آن قرار ميگيرد. کارگرانی که اعتصاب را سازمان میدهند میدانند که احتمال بازداشت و دستگیری آنها وجود دارد و بنابراین از قبل، قبل از اینکه اعتصاب شروع شود و یا کسی احضار و دستگیر شود، باید بعنوان مهمترین مساله یک اعتصاب به فکر چاره جوئی و بسیج توده کارگران برای مقابله با آن باشند. این مهمترین مساله اعتصاب است چرا که هدف از دستگیری رهبران اعتصاب، مرعوب کردن همه کارگران، محافظه کار کردن آنها، در هم شکستن اعتصاب و عقب راندن کارگران است. هدفشان این است که کارگر احساس شکست کند نه پیروزی. هدفشان به تسلیم کشاندن و شکستن روحیه اعتراض است. هدفشان این است که به کارگران درس! بدهند که در آینده هم به فکر اعتصاب نیفتند و به همین شرایط تن بدهند. به رهبران درس! بدهند که دیگر اعتصابی را رهبری نکنند. به کارگران جوان و مبارزی که قرار است به رهبران آتی تبدیل شوند، مشکلات و دردسرهای آنرا گوشزد کنند! اما میتوان دستگیری فعالین کارگری را به یک شکست برای دولت و کارفرما و یک پیروزی برای کارگران تبدیل کرد. بسیار اتفاق می افتد که بعد از یک اعتصاب پیروزمند تعدادی را دستگیر میکنند. میدانند که روحیه کارگران بالا است و برای اینکه این روحیه را در هم بشکنند و به اصطلاح “روی کارگران را کم کنند”، عده ای را میگیرند تا مرعوب کنند. درمقابل اعتصابی که به پیروزی نرسیده نیز بسیار امکان دارد که عده ای را دستگیر کنند تا جلو اعتصاب مجدد را بگیرند و کارگران برای مدتی طولانی کمر راست نکنند. در مقابل همه اینها عکس العمل سریع لازم است.

 در صورت دستگیری به هیچ وعده وعیدی نباید اعتنا کرد

درمقابل اعتراض کارگران وعده میدهند که بزودی دستگیرشدگان را آزاد میکنیم، وعده میدهند که قرار است مدیر عامل با وزارت اطلاعات صحبت کند، امام جمعه هم سفارش کرده، شلوغ نکنید که کار آنها خرابتر نشود! به این وعده ها مطلقا نباید اعتنا کرد و اعتراض جمعی برای آزادی همکاران را بلافاصله باید شروع کرد. آنها وعده میدهند تا وقت بخرند، صف رهبران را تضعیف کنند و اعتصاب را درهم بشکنند. اگر عکس العمل قاطع و فوری نبینند تعداد بیشتری را دستگیر میکنند و دستگیرشده ها را بیشتر تحت فشار قرار میدهند. مناسب ترین راه این است که کارگران بلافاصله دست به تجمع و اعتصاب بزنند و یا چند ساعت التیماتوم بدهند و اگر رفیق یا رفقایشان آزاد نشد اعتصاب را شروع کنند. تجربه همه اعتصابات نشان داده است که رژیم در مقابل فشار متحد کارگران بشدت شکننده و ناتوان است. این یکی از درس های مهم این اعتصاب بود.

 کارگران میتوانند تاکتیک دستگیری و احضار را به ضد خود تبدیل کنند. به تحکیم اتحاد خود و جلب توجه وسیعتر جامعه، تبدیل کنند. کارگران باید اعلام کنند که تا همکار یا همکارانمان به میان ما برنگشته اند، تولید در کار نخواهد بود و اعتصاب ادامه خواهد یافت. همراه با اعتصاب تجمع اعتراضى در مقابل ادارات دولتى و زندان نیز بايد در دستور قرار گيرد. حکومت از اين وحشت دارد و اگر پافشارى و اتحاد کارگران را ببيند عقب مينشيند. همسران کارگران دستگيرشده و خانواده هاى آنها بايد به ميدان بيايند، مردم شهر را بايد خبر کرد و کمک خواست، کارگران ساير مراکز کارگرى و دانشجویان را به کمک طلبيد، به سازمانهاى کارگرى در سطح جهان نامه داد و حمايت خواست. کارگران میتوانند همه این اقدامات را همزمان شروع کنند. خود را سازمان دهند، در میان خود تقسیم کار کنند و کارهای مختلف را شروع کنند.

 احضار و دستگیری را باید بلافاصله به اطلاع عموم رساند:

کارگر اعتصابی جرمی نکرده است که دستگیر شود، قتل نکرده است، حق خود و همکارانش را خواسته است. درمقابل رفقای خود احساس مسئولیت کرده، خطر را به دوش گرفته و در سازماندهی اعتصاب کمک کرده است. اینرا همه میدانند، هرکس اعم از کارگران آن کارخانه یا آن شهر، اعم از در و همسایه و دوست و آشنا، خبر را بشنود نیازی به توضیح ندارد. میداند که عده ای جلو افتاده اند تا حق کارگران را بگیرند و به اسارت وزارت اطلاعات درآمده اند. همه به کارگران حق میدهند و رژیم را محکوم میکنند. بنابراین مهم است که خبر بسرعت در شهر بپیچد، نه تنها در کارخانه که در سراسر کشور به همه خبر داده شود. وزارت اطلاعات و سران رژیم مثل دزد میترسند. کارشان را باید در تاریکی و بی اطلاعی مردم انجام دهند. همین که خبر به گوش همه برسد و دزدها را ببینند دزدها مجبور به فرار میشوند و کارگر زندانی را آزاد میکنند. توضیحی برای جامعه ندارند. نه مدیر عامل، نه وزارت اطلاعات، نه امام جمعه و نه هیچ مقام رژیم جرات نمیکند در رسانه ای آفتابی شود و از کار خود دفاع کند. جرات نمیکند بگوید کارگر اعتصابی را گرفته اند. میبینند همه جا، بویژه در برخی رسانه ها دارد علیه شان تبلیغ میشود و آنها توان دفاع از کار خود را ندارند. مجبور میشوند عقب بنشینند. و این کارگران را قوی تر میکند. دستگیری فعالین کارگری در سایر نقاط هم دشوارتر میشود. اگر بازداشت طولانی شود باید در سطح وسیعتری از جمله در سطح بین المللی نیز دست به اقدام بزنیم و سازمان های کارگری دنیا را هم مطلع کنیم.

در مقابل احضار فعالین کارگری چه باید کرد؟

بعضی اوقات اطلاعات بجای ریختن به خانه فعالین کارگری، آنها را احضار میکند. در مقابل احضار نیز مانند دستگیری باید با حساسیت برخورد کرد و عکس العمل قاطع و دسته جمعی نشان داد. احضار به کارگران فرصت میدهد که نیروی خود را جمع و جور کنند. این فکر که فعلا بگذاریم برود ببینیم چکار دارند و بعد درصورت لزوم عکس العمل نشان دهیم بسیار اشتباه است. کارگر احضار شده نباید احساس تنهائی کند. باید بلافاصله موضوع را با همکاران و نیز خانواده و بستگان و همسایگان در میان بگذارد و به راه حال جمعی فکر کند. بدترین راه این است که کارگر در مقابل وزارت اطلاعات، موقع بازجوئی و در زندان تنها باشد. تجربه کارگران نساجی شاهو در سنندج بسیار آموزنده است. وزارت اطلاعات یکی از فعالین کارگری را احضار کرد و کارگران شاهو با کسب خبر از رفیق خود به اداره اطلاعات سنندج نیم ساعت مهلت دادند و دسته جمعی اعلام کردند چنانچه بیشتر از نیم ساعت در اطلاعات بماند دسته جمعی همراه با خانواده های خود در مقابل اطلاعات تجمع میکنند. تعداد کارگران نساجی شاهو زیاد نیست با اینحال بدلیل اتحاد و هوشیاری آنها، وزارت اطلاعات پس از ٣٠ دقیقه همکارشان را آزاد کرد. در سنندج تجربه بسیار آموزنده دیگری هم داریم. چند سال قبل یکی از فعالین سیاسی را به اطلاعات احضار کردند. او خانواده و بستگان و دوستانش را در جریان گذاشت و یک جمع ٢٠ نفره به مقابل اطلاعات رفتند و اعلام کردند هر سوالی دارید همینجا و در جمع مطرح کنید. وزارت اطلاعات که هوا را پس دید از خیر احضار و بازجوئی گذشت. این دو تجربه مهم و کارساز است. نیروهای سرکوب بسیار شکننده اند. آنها جرات ندارند به مردم شهر بگویند کارگران اعتصابی را میخواهیم بازجوئی کنیم و گرفته ایم و زندانی کرده ایم. واقعا جرات ندارند. در این مواقع هرچه سریعتر مردم مطلع شوند وزارت اطلاعات دست به عصاتر حرکت میکند.

 کارگران دستگیرشده را با اسم و رسم معرفی کنید:

کارگران دستگيرشده را بايد فورا با اسم و رسم کامل و با عکس آنها به اطلاع عموم رساند. باید کاری کرد که اسم و عکس آنها در ذهن همه مردم شهر و کشور بماند. بسرعت تلاش کرد آنها را به چهره هاى مشهورى تبديل کرد. يک روحيه محافظه کار و سنتى وجود دارد که کارگران را از اينکار منع میکند. اينطور استدلال ميشود که جمهورى اسلامى با اينکار شدت عمل بيشترى نشان ميدهد و امنيت رهبران اعتصاب بيشتر به خطر ميافتد. اين استدلال مطلقا اشتباه است. اين يک خط فکرى معين در برخى سازمانهاى سياسى است و در برخى فعالين کارگرى نیز دیده میشود. این گرایش به ضرر کارگران است و بايد مورد نقد قرار گيرد و براى هميشه کنار گذاشته شود. خوشبختانه در سالهای اخیر این گرایش بشدت ضعیف شده است. چند تجربه موفق درس بزرگی برای کارگران شده است. اگر اسم و رسم فعالين اول مه سقز به دنيا اعلام نميشد، اين درجه از حمايت صورت نميگرفت و فعالين کارگرى در انزوا و بى اطلاعى مردم و سازمانهاى کارگرى تحت فشار ييشترى قرار ميگرفتند. اینجا یک نکته مهم و طبقاتی مطرح است و آن اینکه معلوم نيست چرا فعالين جنبش هاى ديگر، از جريانات دو خردادى و ناسيوناليست و غيره بايد بلافاصله در داخل کشور و در سطح بين المللى مطرح شوند اما کارگر منزوى و گمنام بماند. اين تفکر را طبقات ديگر به ما حقنه کرده اند. در این مورد در بخش های بعد مفصل صحبت خواهیم کرد. هیچ استدلالی نباید فعالین کارگری را در این زمینه مردد کند. اسم و رسم و عکس رهبران اعتصاب باید روى هر در و ديوارى باشد. اين به نفوذ و محبوبيت آنها و موقعيت آنها کمک ميکند و اتفاقا تهديد و دستگيرى آنها را بسيار مشکل ميکند. قطعا اين بدان معنى نيست که اگر رهبران و فعالين کارگرى شناخته شده باشند ديگر خطر از سر آنها رفع ميشود. خطر هميشه هست، براى هرکس که دست به اعتراض ميزند هست. تا جمهوری اسلامی سر کار است، زندگی و مبارزه برای مردم زحمتکش خطرناک است. مساله اين است که اولا هرچه رهبران کارگری شناخته شده تر باشند، خطر دستگيرى آنها کمتر ميشود و ثانيا در صورت دستگيرى کارگر سرشناس، بيشتر مورد حمايت جامعه، طبقه کارگر و سازمانهاى کارگرى و نهادهای مدافع حقوق انسان در سطح بین المللی قرار ميگيرد و حکومت نسبت به او دست به عصاتر حرکت ميکند و براى آزاديش تحت فشار بيشترى قرار میگیرد تا کارگر ناشناس. حکومت نمیخواهد هیچ کارگر فعالی سرشناس شود. میداند که اینکار اهرم بزرگی برای متشکل شدن و متحد شدن کارگران میشود، به طبقه کارگر و مبارزاتش هویت بیشتری میدهد، جایگاه و حرمت کارگر را در جامعه بالا میبرد و سرکوبش و بیحقوقی اش دشوارتر میشود. سطح توقعش بالا میرود و کارفرما و دولت اینرا نمیخواهند. بنابراین باید از هر فرصتی و هرجا ممکن و عملی است، مثلا موقع دستگیری فعالین اعتصاب، استفاده کرد و کارگران را به چهره های شناخته شده تبدیل کرد. طبقه کارگر باید صدها و هزاران رهبر شناخته شده در سطح کشور و در سطح بین المللی داشته باشد. این یک موضوع حیاتی برای رهائی طبقه کارگر و قرار گرفتن در موقعیت رهبری جامعه است. همانطور که گفته شد در این زمینه بعدا مفصل تر بحث خواهیم کرد و جنبه های مختلف آنرا بررسی خواهیم کرد.

 پس از آزادی:

آزادى کارگران را بايد به تجمع و جشن تبديل کرد، از آنها با حلقه هاى گل استقبال کرد و اينرا به یک پيروزى دیگر و به اتحاد محکم تر تبديل کرد و آنرا بعنوان یک اتفاق مهم و بعنوان یک پیروزی طی اطلاعیه ای به اطلاع افکار عمومی رساند. آزادی رهبران اسیر شده یعنی یک موفقیت برای کارگران و یک شکست برای کارفرما و دولت و وزارت اطلاعات. به همین دلیل باید به عنوان یک واقعه مهم به آن برخورد کرد. اگر روشن است که کارگر زندانی کی آزاد میشود باید به مقابل زندان رفت و از همانجا با بوق زدن و چراغ های روشن کارگر آزاد شده را بدرقه کرد. و بدینطریق همه شهر را مطلع کرد.

 پرونده سازی و وثیقه گرفتن ممنوع:

و بالاخره یک نکته مهم این است که وزارت اطلاعات و رژیم در اکثر اوقات در طول اعتصاب مجبور میشوند کارگران زندانی را آزاد کنند اما پرونده درست میکنند تا آبها که از آسیاب افتاد سراغ آنها بروند. در این مواقع معمولا کارگر زندانی را با وثیقه سنگین آزاد میکنند. یک رده از فعالین کارگری را به همین شیوه دستگیر و آزاد میکنند و عملا دست و پای آنها را برای تداوم فعالیت می بندند و کارگران را از تعدادی از رهبران خود در عمل محروم میکنند. گردن نهادن به این مساله مقدمه تحمیل عقب نشینی های بیشتر به کارگران است. نمونه این مساله را در جریان اعتصاب شرکت واحد میتوان دید. برای تعدادی از فعالین اعتصاب واحد پرونده درست کردند و با وثیقه آزادشان کردند و سپس آنها را از این دادگاه به آن دادگاه کشاندند و از تحرک انداختند. رژیم همین تاکتیک را درمقابل معلمان اعتصابی بکار گرفت. تنها راه، تلاش برای آزادی بی قید و شرط و بدون وثیقه فعالین اعتصاب است. و این بدون اخطار به اعتصاب و در صورت لزوم دست زدن به اعتصاب ممکن نیست. خواست آزادی بی قید و شرط کارگران دستگیرشده را باید در عمل و با اعتصاب به دولت تحمیل کرد. این تنها راه نیفتادن در مخمصه خطرناکی است که رژیم به قصد فلج کردن کارگران و مانع تراشی برای اعتصابات بعدی آنها بکار میبرد. و تا کارگران بتوانند جای خالی رهبران خود را پر کنند ممکن است زمان درازی طول بکشد. تنها راه درمقابل این توطئه های کثیف این است که در حین اعتصاب که کارگران درموضع قدرتمندتری هستند تضمین و تعهد بخواهند که هیچ پرونده ای درست نشود، زیر بار هیچ وثیقه ای نروند و دولت را وادار کنند که کارگران بازداشتی را بی قید و شرط آزاد  کند و بعدا نیز درصورت احضار منتظر روال قانونی و غیره نشوند. بلافاصله جمع شوند و تصمیم بگیرند. اینجا است که نقش و اهمیت مجمع عمومی منظم خود را نشان میدهد. تحمیل مجمع عمومی منظم به کارفرما و دولت یکی از مبرم ترین و حیاتی ترین اقداماتی است که برای مقابله با همه توطئه ها و اجحافات باید در دستور فوری طبقه کارگر قرار گیرد.

 همان اندازه که دست زدن به اعتصاب برای حقوق معوقه و سایر مطالبات ضروری است، به همان اندازه و حتی بیشتر دست زدن به اعتصاب و تجمعات اعتراضی برای آزادی بی قید و شرط همکاران دستگیرشده ضروری است. اگر با این تاکتیک در طول اعتصاب که کارگران در موضع قدرتمندی هستند مقابله نشود، رژیم با خیال راحت کارش را یواش یواش میکند. بعد که نگاه میکنی میبینی برای ده نفر از فعالین یک کارخانه پرونده درست کرده، ضمانت های سنگین بریده، مرتب به دادگاه میکشانند، بعضا از کار هم اخراجشان میکنند و عملا آنها را از صف رهبری کارگران خارج میکنند و تا کارگران جای آنها را پر کنند ممکن است زمان درازی طول بکشد. تنها راه مقابله با این تاکتیک اتکا به نیروی جمعی و متحد کارگران است، تجمع و اعتصاب است. افتادن به مجاری قانونی و وثیقه گذاشتن و از این اداره به آن اداره رفتن مقدمه باختن دست به طرف مقابل است. رفقایمان را باید بی قید و شرط آزاد کنیم.

قسمت سوم: نقش و جایگاه رهبران اعتصاب 

 در قسمت قبل درمورد دستگیری و احضار فعالین و رهبران اعتصاب و وظایفی که در چنین مواقعی بر دوش کارگران قرار میگیرد صحبت کردیم. اینجا به جنبه هائی دیگر از این مساله و نیز به نقش و جایگاه رهبران اعتصاب میپردازیم.

 هیچ مبارزه ای بدون رهبری صورت نمیگیرد و کارگران که بطور روزمره و به اشکال مختلف در حال مبارزه و مقاومت در برابر سرمایه داران و اجحافات آنها هستند، دارای صفی از رهبران خود هستند که این مبارزات را هدایت میکنند. رهبرانی که در طول زمان اعتماد کارگران را به خود جلب میکنند، دارای نفوذ کلام هستند، محبوبیت پیدا میکنند و دائما موقعیت خود را به خطر می اندازند تا چیزی به سفره کارگر اضافه کنند.

 به هردرجه رهبران کارگری روشن تر، رادیکال تر، و متشکل تر باشند، کارگران آن کارخانه و مرکز کارگری متحدتر، آگاه تر و سازمان یافته تر خواهند بود و میزان اجحافات کارفرما و دولت علیه آنها کمتر خواهد بود. به دلیل نقش کلیدی رهبران کارگری، کارفرما و دولت نیز قبل از هرچیز آنها را مورد حمله قرار میدهند، دستگیر و اخراج میکنند، از آنها وثیقه های سنگین میگیرند، تلاش میکنند آنها را مرعوب کنند و حتی اگر بتوانند با تهدید و فشار کسانی را به خدمت خود درآورند. درمقابل این فشارها، لازم است توده کارگران با تمام قوا از رهبران خود دفاع کنند، آنها را از زیر ضرب خارج کنند، در مقابل دسیسه هائی که علیه آنها میشود فورا عکس العمل نشان دهند و نشان دهند که هر عملی علیه آنها با حرکت دسته جمعی کارگران روبرو میشود. میتوان و باید کاری کرد که دولت از دستگیری و اذیت و آزار فعالین کارگری دست بکشد و یا لااقل دستگیری ها به حداقل ممکن برسد. حالی شود که هرمورد دستگیری به یک مبارزه متحد و یکپارچه و متشکل تر شدن کارگران منجر میشود و عطای دستگیری را بر لقایش ببخشد. اینکار عملی است و یکی از مبرم ترین و مهمترین مسائل مقابل جنبش کارگری است.

 چگونه از رهبران کارگری حفاظت کنیم؟

رهبران اعتصاب مسئولیت سنگینی در قبال کارگران دارند، اما توده کارگران هم در قبال رهبران خود مسئولند. واقعیت این است که توده کارگران قدر رهبران خود را میدانند و از آنها به هر شکل بتوانند حمایت میکنند. بویژه در سالهای اخبر، کارگران تجارب ارزشمندی کسب کرده اند. اینجا به برخي از اين تجارب و راههای موثر پشتیبانی از رهبران کارگری میپردازیم:

 ١­ برگزاری مجمع عمومی و دفاع از رهبران کارگری درمقابل توطئه ها:

تجربه اخیر کارگران شاهو بسیار آموزنده است. مدتی پیش کارفرمای کارخانه ریسندگی شاهو در سنندج به کارگران اعلام کرد که چون به شما علاقه زیادی دارم! میخواهم وقت استراحت نهار را اضافه کنم. و سپس نیم ساعت به وقت نهار اضافه کرد اما یک ساعت کار روزانه را افزایش داد! کارگران درمقابل این کلاهبرداری کارفرما تصمیم به اعتراض گرفتند. در بخشنامه گفته شده بود که طرح از روز ١٩ مهر ٨٦ شروع میشود. کارگران مجمع عمومی خود را برگزار کردند و تصمیم گرفتند از اجرای بخشنامه خودداری کنند و روز ١٩ مهر وقعی به این بخشنامه جناب کارفرما نگذاشتند. کارفرما به اداره کار شکایت کرد. بدلیل اعتراض کارگران، روز ٢١ آبان اداره کار به نفع کارگران رای داد. اما در این میان کارفرما اعلام کرد که نمایندگان، کارگران را تحریک میکنند و با اینکار قصد داشت پای اداره اطلاعات را به میان بکشد. کارگران درمقابل این توطئه بلافاصله روز ٢٠ آبان مجمع عمومی خود را تشکیل دادند و دسته جمعی اعلام کردند که نمایندگان آنها خواستهای بر حق همه کارگران را نمایندگی کرده اند و بار دیگر به اتفاق آرا آقایان: خالد سواری، هادی احمدی، فریدون پالیزی و رمضان حبیبی را  بعنوان نماینده های خود انتخاب کردند. این اقدام کارگران پاسخ دندان شکنی به کارفرما و توطئه هایش بود. به اداره اطلاعات نیز با این اقدام خود حالی کردند که در مقابل هرتهدید و خطر احتمالی آماده اند یکصدا از نمایندگان خود دفاع کنند. این یکی از تجارب ارزشمند کارگری در حمایت و حفاظت از نمایندگان و رهبران خود بود. رابطه کارگران با رهبران خود را تنگ تر کرد و پشتوانه محکمی برای نمایندگان ایجاد کرد. اتکا به مجمع عمومی، دخالت سازمان یافته توده کارگر در دفاع از رهبران خود، رای تک تک کارگران در این زمینه و آموزش کارگران از دستاوردها و درسهای این حرکت بود.

 ٢­ اعتصاب و اعتراض درصورت احضار و دستگیری

در بخش قبل به تفصیل در این زمینه صحبت کردیم که کارگران در مقابل رهبران اعتصاب تعهد جمعی دارند و به تجربه اخیر کارگران نیشکر هفت تپه نیز اشاره کردیم. اخطار به اعتصاب و سپس اعتصاب و تجمع اعتراضی برای آزادی همکاران خود اقدامی بود که کارگران نیشکر هفت تپه برای آزادی رفقای خود انجام دادند.

 بد نیست اینجا به تجربه کارگران نساجی کردستان در سنندج نیز اشاره کنیم. در بحبوبه اعتصاب طولانی مدت کارگران نساجی در سال ٨٣، ماموران سرکوب حکومت به کارخانه آمدند تا اعضای کمیته مخفی اعتصاب را دستگیر کنند. آنها شروع به خواندن اسم چند نفر از کارگران کردند اما با خواندن هر اسم همه کارگران بپاخاستند و بدین ترتیب ماموران سرکوب دمشان را روی کولشان گذاشتند و رفتند. کارگران اعتصابی در واقع به وزارت اطلاعات گفتند اگر دستتان روی هرکارگری بلند شود با همه ما طرف خواهید شد و با این اقدام درس بزرگی از همبستگی و حمایت از رهبران خود بجا گذاشتند و الگوئی فراموش نشدنی به کل طبقه کارگر ارائه دادند.

 ٣­ رهبران کارگری نباید گمنام بمانند

یک جنبه مهم دیگر تبدیل کردن رهبران کارگری به چهره های شناخته شده در سطح جامعه است. این یکی از مهمترین وجوه نه تنها مقابله با توطئه ها، بلکه همچنین روش مهمی برای پیشروی است. هرچه رهبران کارگری و رهبران و فعالین اعتصاب گمنام تر و ناشناخته تر باشند، اعتصاب ضعیف تر و دامنه تاثیر آن محدودتر و شکننده تر و دستگیری و اذیت و آزار آنها توسط نیروهای سرکوب ساده تر است. اما تبدیل رهبران اعتصاب به چهره های شناخته شده در سطح کشور اهمیتی به مراتب فراتر از این مساله دارد. این یک مساله طبقاتی است و به موقعیت و جایگاه کارگر در جامعه بستگی دارد. جبهه مقابل همه تلاشش را میکند که بویژه رهبران کارگرى گمنام بمانند. طبقه کارگر آنها را نشناسد، مردم شهر و کشور آنها را نشناسند، سازمانهاى کارگرى از آنها بى خبر باشند، قيافه آنها در اذهان مردم نباشد. حتى خانواده هاى خود کارگران آنها را نشناسند. ميدانند که رهبران گمنام نفوذ کمترى دارند، و در صورت دستگيرى و اخراج کمتر کسى به داد آنها ميرسد.

 یکی از اشکال مقابله با این مساله، تبدیل رهبران کارگری به چهره های شناخته شده در جامعه است. کارگری که دستگیر میشود باید با اسم و رسم و عکس به جامعه معرفی شود. باید در و دیوار شهر پر از اسم رهبران زندانی باشد. باید هر رسانه ای که امکان پخش خبر دستگیری را دارد بلافاصله خبر کرد. سایر رسانه های داخلی خارجی را هم تحت فشار گذاشت که خبرها را منعکس کنند. اگر هرمورد دستگیری، علاوه بر اعتصاب و اعتراض، باعث شود که رهبران اعتصاب به چهره های شناخته شده ای در جامعه تبدیل شوند، وزارت اطلاعات و دولت متوجه میشوند که باید تاوان سنگینی در ازای هرمورد دستگیری بدهند و این باعث میشود که دستگیری برای آنها کار ساده ای نباشد. همینطور موقع آزادی کارگران زندانی باید با گل و بوق زدن و چراغ روشن کردن به استقبال آنها رفت، در کارخانه جشن ترتیب داد، دسته جمعی به خانه آنها رفت و نشان داد که رهبران کارگری در حلقه احترام و محبت گرم کارگران قرار دارند و دست بلند کردن روی آنها هزینه سنگینی برای دولت دارد. طبقه کارگر نیاز دارد که در سطح شهر و کشور صدها نفر از رهبرانش شناخته شده باشند و همه آنها را بشناسند. رهبران شناخته شده اهرم مهمی برای ارتقای موقعیت اجتماعی طبقه کارگر، اهرم مهمی برای فراخوان به اعتصاب، و اهرم مهمی برای خنثی کردن توطئه ها هستند. حتی رسانه های وابسته به حکومت برای حفظ ظاهر هم که شده مجبور میشوند با آنها مصاحبه کنند و این فرصتی است که رهبران کارگری مطالبات و خواسته های کارگران را در سطح وسیعی به گوش جامعه برسانند. طبقه کارگری که صدها رهبر شناخته شده داشته باشد، دیگر تحمیل دستمزد چندبار زیر خط فقر و نپرداختن دستمزد و اجحافات دیگر علیه او بسیار دشوار خواهد شد. سطح توقع کارگر بسیار بالاتر خواهد رفت. سرش را بیشتر بلند نگه خواهد داشت. نقدش به موقعیت اجتماعی اش عمیق تر و بیشتر خواهد شد و سرکوبش دشوارتر خواهد شد.

 رهبران کارگری باید در سطح جهانی نیز شناخته شوند و برای آزادی شان از سازمانهای کارگری و مدافع حقوق انسان کمک خواسته شود. در نتیجه درصورت دستگیری آنها باید بلافاصله به سازمانهای کارگری در سطح جهان نامه داد و از آنها کمک خواست. باید از همه نیرویمان کمک بگیریم. باید رفقایمان را به سایر بخشهای جنبش کارگری در سطح جهان بشناسانیم و از آنها برای آزادی شان کمک بخواهیم.

 همسران کارگران دستگیر شده، فرزندان بزرگسال آنها و پدر و مادر و سایر بستگان آنها نیز لازم است به میدان بیایند، اطلاعیه صادر کنند، به مردم فراخوان دهند. دولت باید بداند که با هر دستگیری، دهها نفر دیگر جای او را پر میکنند. نقش خانواده ها یکی از مسائل مهم اعتصابات و اعتراضات کارگری است و در بخش بعد مفصل درمورد آن صحبت خواهیم کرد.

 ٤­ صندوق حمایت از خانواده کارگران زندانی

کارگری که دستگیر میشود نباید احساس کند که خانواده اش تنها مانده است و از نظر اقتصادی در مضیقه و از نظر روحی تحت فشار قرار گرفته است. بلافاصله باید صندوق حمایت از خانواده کارگران زندانی را تشکیل داد، مرتب به آنها سر زد، کمک مالی کرد، برایشان دسته گل برد، اهمیت کاری که رهبران اعتصاب کرده اند را برای آنها توضیح داد تا خانواده کارگر زندانی احساس تنهائی نکند، برعکس احساس افتخار کند.

 در یک کلام، در همه اعتصابات قبل از هرکس این رهبران کارگری هستند که مورد اذیت و آزار و دستگیری و غیره قرار میگیرند و توده کارگران مسئولیت دارند که بلافاصله و با تمام نیروی خود به یاری آنها بشتابند.

در بخش چهارم به نقش خانواده های کارگری خواهیم پرداخت.

 قسمت چهارم: نقش خانواده های کارگران

خانواده های کارگری یک رکن مهم مبارزات کارگران هستند. در کنار کارفرما، حراست، وزارت اطلاعات، نیروهای انتظامی، دادگاهها و زندانها و کل رژیم قرار دارند. طرف مقابل برای به شکست کشاندن اعتصاب و مبارزه کارگران هرجا لازم باشد، هرجا کارفرما و حراست و عوامل او در کارخانه حریف کارگران نشوند، کل نیروی سرکوبش را به میدان میاورد. کارگران نیز باید کل نیرویشان را بسیج کنند و به میدان آورند. این یکی از جنبه های باشکوه مبارزه کارگران است.

 نیرو و قدرت کارگران کجاست؟

قبل از هرچیز خواستها و مبارزات کارگران از چنان حقانیتی برخوردار است که درصورتی که نیروی خود را بسیج کنند و متحد و یکپارچه به میدان بیاورند، سرکوب آنها و مقابله با آنها دشوار میشود. جامعه به کارگر حق میدهد، اهالی شهر به کارگر حق میدهند. چنان مطالبه کارگر در مقابل مفتخوران و انگل های جامعه از حقانیت برخوردار است که رژیم برای سرکوب آنها باید کلی زحمت بکشد نیروهای خود را از نظر ذهنی آماده کند و به جنگ کارگران بفرستد و چه بسیار است مواردی که سربازان و بخشی از افراد نیروی سرکوب که از اقشار زحمتکش جامعه اند، حاضر به سرکوب نمیشوند و یا به سختی به جنگ کارگر میروند. حقانیت کارگر در مبارزه یک منبع مهم نیروی کارگر است اما این مطلقا کافی نیست. تنها زمانی این حقانیت به نیرو تبدیل میشود که کارگر متحد دست به اعتراض و اعتصاب بزند. کارگران چرخهای تولید را در دست دارند و با اعتصاب آنها تولید میخوابد، خدمات میخوابد، جامعه از کار می افتد. به همین دلیل اعتصاب ابزار قدرتمند کارگر در مقابل سرمایه دار و دولت است. اما کارگران ابزارهای مهم دیگری نیز دارند. تجمعات اعتراضی کارگران به موازات اعتصاب جنبه دیگری از قدرت کارگران را نشان میدهد. همبستگی بین المللی از طریق سازمانهای کارگری در سطح دنیا گوشه دیگری از نیروئی است که میتواند اعتصاب را پربارتر و موثرتر کند و فشار بسیار بیشتری به حکومت بیاورد. اما علاوه بر همه اینها یک نیروی بزرگ، نیروئی که از نظر تعداد و نفر بسیار بیشتر از کارگران اعتصابی است یعنی خانواده های کارگران، میتواند قدرت عظیمی به اعتصاب و مبارزه کارگر بدهد. متاسفانه به این وجه از مبارزه کارگران تاکنون اهمیت چندانی داده نشده است و کارگران بخش مهمی از نیروی خود را به میدان نیاورده اند وگرنه شکست ناپذیر میشوند.

 موانع به میدان آمدن خانواده های کارگران چیست؟

موانع متعددی سر راه کارگران است. قبل از هرچیز نیروهای سرکوب که مانع تجمع کارگران، مانع تلاش برای به حرکت درآوردن خانواده ها و مانع شکل گیری تجمعات اعتراضی کارگران میشود. اما این تنها دلیل نیست. بسیاری از همسران کارگران ساعات زیادی از روز را در صف گوشت و نان و نگهداری کودکان و رسیدن به کار خانه هستند. بسیار اتفاق افتاده است که توان مالی برای اینکه خود را به صف کارگران و تجمع آنها برسانند نیز نداشته اند. اما اینها بخشی از موانع است. یک دلیل مهم دیگر نیز مانع بهم پیوستن این نیروی بزرگ به صف کارگران اعتصابی و تجمع کننده میشود و آن سنت ها و اخلاقیات عقب مانده است. اگر این مانع حل شود سایر موانع فرعی میشوند. اعتصاب هم دشوار است اما کارگر به اهمیت آن واقف است و دست به اعتصاب میزند. تجمع هم غیرقانونی و دشوار است اما کارگر میداند و چاره ای ندارد که دست به تجمع اعتراضی بزند. اما سنت های عقب مانده باعث میشود که این نیرو به میدان نیاید. در سالهای گذشته کارگران پیشروی های مهمی از نظر اطلاع رسانی به جامعه و حضور در رسانه هائی که حاضرند صدای آنها را به جامعه برسانند، از نظر مراجعه به سازمانهای کارگری در سطح بین المللی و جلب همبستگی آنها و نیز حمایت از مبارزات یکدیگر داشته اند. این فاکتورها امروز به کارگران موقعیت تازه ای داده است، اعتصابشان بیشتر جلب توجه میکند، از محدوده کارخانه به بیرون کشیده میشود، جامعه مطلع میشود، حتی در سطح بین المللی منعکس میشود. اما سنت های عقب مانده جاندارتر و ریشه دار تر است و باید به جنگ آنها رفت.

 واقعیت این است که از آنجا که بخش اعظم کارگران شاغل مرد هستند و همسران آنها یعنی زنان خانواده های کارگری هستند که باید به میدان بیایند. اما اخلاقیات عقب مانده در میان کارگران اعم از کارگران مرد و خود زنان کارگر مانع آن میشود. همان ها که خون کارگر را در شیشه کرده اند این خرافات را هم در میان کارگران دامن میزنند. دهها سال است که آخوند محله زن را بعنوان یک موجود عقب مانده معرفی کرده است، رادیو و تلویزیون و احادیث و خدا و پیغمبر همه یکصدا زن را موجودی ناقص الخلقه و ضعیف تصویر کرده اند. سرمایه داران و دولت به این خرافات نیاز دارند، به نابرابری میان زن و مرد نیاز دارند، به شکاف میان آنها احتیاج مبرم دارند. با اینکار علاوه بر ایجاد شکاف در میان کارگران، سطح توقع و استانداردهای زندگی را هم بشدت پائین میاورند. با اینکار انتظار مثلا گرفتن بیمه بیکاری برای زنان خانه دار بشدت تنزل میکند. بسیاری از توقعات دیگر نیز نادیده گرفته میشود. سرمایه داران و دولتشان برای اینکار سالانه مبالغ کلانی صرف میکنند، قانون میگذرانند، تمام تلاششان این است که زن را در چادر بپیچانند، در خانه نگهدارند، کار او را تولید بچه و خدمات دادن به مرد تعریف کنند، و با هزار مزخرف دیگر مانع حضور زنان در عرصه های اجتماعی و سیاسی و مبارزاتی شوند و بدرجات زیادی موفق بوده اند. این باعث شده است که خود کارگران هم توانائی زنان کارگر را به حساب نیاورند. حتی زمانی که بحث از اتحاد میکنند این نیرو را به حساب نیاورند. به شکافی که میان زن و مرد ایجاد شده است بی توجه بمانند و چشم بر این بخش از نیروی عظیم خود ببندند و خودشان به دست خودشان مانع حضور زنان در اعتصاب و تجمع شوند. مانع شوند که زنان کارگر مشغول فعالیت برای تقویت اعتصاب شوند. این موضوع درخور توجهی برای کارگران پیشرو است که این ذهنیت را که دشمنان آنها، طبقه حاکم و دولت و رسانه ها و مسجدهایشان به بخشی از کارگران تحمیل کرده است در هم بشکنند. اینهم یک عرصه جنگ و مبارزه برای کارگران پیشرو است. باید به مقابله با این ذهنیات عقب مانده برویم و با افشای این مزخرفات، نیرویمان را آزاد کنیم، از چنگال خرافه نجات دهیم و به میدان مبارزه بکشانیم. چه کسی گفته است که زنان کارگر، زنان خانه دار، توان سازمان دادن مردم شهر را ندارند؟ چه کسی گفته است که نمیتوانند مبلغان برجسته باشند و سخنرانی های آتشین بکنند؟ چه کسی گفته است نمیتوانند صندوقهای مالی تشکیل دهند و یک پشتوانه مالی محکم برای کارگران اعتصابی و کارگرانی که به زندان می افتند فراهم کنند؟ چه کسی گفته است نمیتوانند در صف اول تظاهرات قرار گیرند و شهر را به حرکت درآورند؟ بعلاوه خانواده های کارگری فقط زنان نیستند. پدران و مادران کارگران، خواهران و برادران و نیز فرزندان بزرگسال آنها نیز اعضای خانواده های کارگری هستند. و این نیرو همانطور که گفته شد از نظر تعداد و نفر چند برابر کارگران شاغل است.

 اشکال شرکت خانواده های کارگران در اعتراضات کارگری چیست؟

اگر این نیرو به حساب آورده شود و به درجه ای که بر اخلاقیات و ذهنیات عقب مانده غلبه کنیم، به درجه ای که بر اهمیت نقش خانواده ها در مبازره واقف شویم، راههای بسیار زیادی برای ایفاق نقش آنها باز میشود. شرکت در تجمعات کارگری یک شکل بسیار مهم از حضور اعضای خانواده های کارگران دوشادوش کارگران اعتصابی است. زمانی که نه فقط کارگران شاغل بلکه همسران و سایر اعضای خانواده های آنها دست به تجمع میزنند نه تنها نیروی آنها چند برابر میشود و سرکوب آنها بسیار دشوارتر میشود بلکه بسرعت در سطح شهر و کشور انعکاس پیدا میکند، افکار عمومی بسرعت به حمایت از آنها بسیج میشود. امکان پیوستن مردم به صف اعتراض کارگران ده بار بیشتر میشود. مبارزه بسیار شکل اجتماعی تری پیدا میکند. مردم دور و بری که شاهد صف اعتراض کارگران اعتصابی و خانواده هایشان هستند، این صف را بسیار بیشتر به خود مربوط میدانند و به آن توجه میکنند. دانشجو  و معلم و کارمند زحمتکش و جوانان شهر بسرعت به آن می پیوندند. متاسفانه به این مساله، به اهمیت حضور سایر مردم شهر در تجمعات کارگری اهمیت کمی داده شده است. معمولا عوامل رژیم کارگران را از حضور سایرین در تجمع آنها میترسانند. میگویند مبارزه تان را منحرف میکنند! میگویند سیاسی میشود، میگویند شلوغ میشود، و با هزار زبان دیگر مانع حضور مردم شهر در تجمع کارگران اعتصابی میشوند. حضور خانواده ها در تجمعات، امکان حضور سایر مردم را نیز فراهم میکند.

 شرکت خانواده های کارگری در مجمع عمومی کارگران اعتصابی:

اعضای خانواده کارگر در همه محرومیت های کارگران شریکند و همه مسائل مربوط به خواست و مبارزه کارگران به آنها مربوط است. تصمیم کارفرما برای اخراج پانصد کارگر یعنی پانصد خانواده کارگری را از نان انداختن. چگونه ممکن است کسی ادعا کند که این مساله به خانواده های کارگران مربوط نمیشود، حق اظهار نظر ندارند، حق شرکت در اعتراض ندارند و یا حق ندارند در مجمع عمومی که به این مناسبت تشکیل میشود شرکت کنند. دستمزد دو ماه که پرداخت نمیشود این کل خانواده کارگران است که تحت فشار قرار میگیرد و حق دارد بداند قرار است دستمزد کی پرداخت شود و کارگران چگونه با آن مقابله میکنند. سایر مسائل کارخانه نیز تماما به خانواده ها ربط دارد، به سرنوشت آنها مربوط است، روی وضعیت حال و آینده کودکان آنها تاثیر مستقیم میگذارد. بنابراین باید هم این خواست را دامن زد و هم خانواده ها را تشویق کرد تا در تمام مراحل مبارزه و اعتصاب و برگزاری مجمع عمومی در کنار کارگران شاغل قرار داشته باشند و نیروی مبارزاتی آنها را دو چندان کنند.

 اما شرکت در تجمعات اعتراضی و مجمع عمومی کارگران، تنها یک شکل از نقش خانواده ها است. همزمان با اعتصاب، اعضای خانواده های کارگری میتوانند جمع های همبستگی با کارگران اعتصابی را در محله و شهر تشکیل دهند، بقیه مردم را خبر کنند و به همبستگی با کارگران اعتصابی تشویق کنند. میتوانند اطلاعیه های کارگران اعتصابی را در سطح شهر توزیع کنند، میتوانند دسته جمعی به سازمانهای کارگری در سطح دنیا نامه بدهند و حمایت بخواهند، میتوانند با دوست و آشناهای خود در سایر مراکز کارگری مراجعه کنند و آنها را به حمایت از کارگران اعتصابی تشویق کنند. صندوق های اعتصاب تشکیل دهند و از نظر مالی یکی از موانع مهم ادامه اعتصاب را رفع کنند. موقعی که کارگری دستگیر میشود میتوانند همراه با خانواده او دسته جمعی به مقابل وزارت اطلاعات و زندان بروند و اعتراض کنند. اینها بخشی از فعالیت جمعی اعضای خانواده های کارگری است. اما علاوه بر این بعنوان مثال همسر یا مادر یا فرزند کارگران دستگیر شده میتوانند با اسم و رسم خود نامه های سرگشاده بنویسند و توجه مردم را به وضع کارگر زندانی جلب میکنند. نمونه هائی از این ابتکارات و تاثیرات مهم آنرا در سالهای گذشته شاهد بوده ایم.

 این فعالیت ها علاوه بر تقویت فوری اعتراضات و اعتصابات کارگری، به رشد فکری و سازمانی کارگران نیز مستقیما و قویا کمک میکند. از میان خانواده ها، تعدادی به صف رهبران کارگری و مبلغان و سازماندهندگان میپیوندند. و این یک منبع مهم نیروی طبقه کارگر است. طبقه کارگر به هزاران مبلغ و سازمانده نیاز دارد و اعضای خانواده ها دوش به دوش کارگران شاغل در کارخانه میتواند به مبلغان برجسته و سازماندهندگان توانا تبدیل شوند و صف رهبری طبقه کارگر را وسیعا تقویت کنند.

 حضور خانواده های کارگری در اعتراضات کارگران اعتصابی از سر استیصال نیست:

خانواده های کارگری بخشی از طبقه کارگر اند و حضورشان در صف اعتراض از سر قدرت این طبقه است نه از سر ضعف و استیصال. این قدرت کارگران است که با اعتصاب میتوانند چرخ تولید را بخوابانند و همراه با خانواده هایشان که جمعیت زیادی میشوند دست به اجتماعات بزرگ بزنند و خواست های خود را به کرسی بنشانند. حضور اعضای خانواده های کارگری در تجمعات اعتراضی و مجمع عمومی کارگران اعتصابی حق آنها است. نشاندهنده یک صف شکست خورده و در هم شکسته و مایوس نیست، قدرت چندبرابر کارگر را به نمایش میگذارد. نشاندهنده رشد آگاهی کارگر است، نشاندهنده اتحاد صفوف بخش های مختلف این طبقه است. این نیروی اعتصاب را ده چندان میکند. حضور خانواده ها همانطور که گفته شد، راه را بر شرکت سایر مردم شهر در تجمعات کارگری نیز بشدت هموار میکند و صفوف طبقه کارگر را یکپارچه و متحد و قدرتمند میکند. و بنابراین کارگران باید به حضور همسران و سایر اعضای خانواده خود در صف اعتراضشان افتخار کنند و آنرا نشانه قدرت خود بدانند. برعکس این رژیم است که با حضور قدرتمند و یکپارچه خانواده ها و سایر مردم مستاصل میشود و از سرکوب کارگران ناتوان میماند.

طبقه کارگر باید سنت های عقب مانده را پس بزند، کل نیروی طبقه خود را آزاد کند و به میدان آورد. این وظیفه تک تک کارگران پیشرو و سوسیالیست است. این بخشی از مبارزه برای رهائی است. طبقه کارگری که میخواهد پرچم رهائی کل جامعه را برافراشته کند، باید نسبت به این مساله با حساسیت برخورد کند. سمبل سنت های پیشرو و برابری طلبانه باشد. همانطور که در جریان اعتصاب باید بر روحیه بی اعتمادی و بر تفرقه ای که در میان کارگران بدست طبقات حاکم ایجاد شده است مقابله کرد و آنها را در هم شکست، به همین شکل باید در برابر اخلاقیات عقب مانده درمقابل زنان هم قاطعانه مبارزه کرد، با افکار سنتی و عقب مانده در میان کارگران درافتاد، تا نیروی عظیمی که در خانه به بند کشیده شده آزاد شود، زنجیرهائی را که بر ذهنیتش بسته اند پاره کند، و قدرتمندتر درمقابل کارفرما و دولت به میدان آید.

قسمت پنجم: کمیته اعتصاب

 کمیته اعتصاب یک ارگان مهم رهبری اعتصاب است. هیچ اعتصابی بدون رهبری انجام نمیشود و در شرایط حاکم بر ایران این یک کار دشوار و پرهزینه است. رهبران اعتصاب بیش از هرکس زیر ضرب قرار میگیرند، اخراج میشوند، دستگیر میشوند و در بهترین حالت با وثیقه های سنگین آزاد میشوند و تحت انواع فشارها قرار میگیرند. اما علیرغم این فشارها، در سال های اخیر اعتصابات کارگری بی وقفه افزایش یافته و بر دامنه و عمق و طول اعتصابات افزوده شده است. در تاریخ جنبش کارگری در ایران، هیچگاه تعداد اعتصابات به این حد نرسیده بود. حتی در برخی مراکز کارگری، در هرکدام از آنها، سالانه تعداد قابل توجهی اعتصاب شکل گرفته است و بدین ترتیب انبوهی از رهبران مجرب کارگری در مراکز مختلف پرورش یافته اند. در بخش های قبل درمورد اهمیت دفاع از رهبران اعتصاب و مقابله با ترفندهای حکومت و کارفرما صحبت کردیم. اینجا لازم است به مکانیزم های رهبری اعتصاب بپردازیم.

رهبری اعتصاب هم علنی است هم مخفی: 

روشن است که اعتصاب یا اقدام مبارزاتی علنی است و بدون رهبران علنی به جائی نمیرسد. در هر اعتصابی تعدادی از کارگران مبارز و بانفوذ جلو می افتند و اعتصاب را رهبری میکنند و همه هم از دولت و وزارت اطلاعات و مدیر و کارفرما و توده کارگران آنها را می شناسند و بر نقش آنها واقفند. اما این بدان معنی نیست که رهبری یک اعتصاب، هیچ مکانیزم مخفی ای ندارد. تجربه هزاران اعتصاب نشان داده است که رهبری آنها هم مخفی است هم علنی. اعتصاب حرکتی علنی است و رهبران علنی میخواهد و هیچ اعتصابی فقط به شیوه مخفی و به کمک رهبران مخفی عملی نمیشود. کسانی باید مقابل چشم همه، رفقای خود را هدایت کنند، اعتصاب را چپ و راست کنند، مذاکره کنند و علنا جواب کارفرما و عوامل حکومت را بدهند و بر تردید رفقای خود غلبه کنند. بنابراین تعدادی از رهبران اعتصاب علنی هستند و همه آنها را میشناسند. اما برای مقابله با توطئه های متعددی که علیه رهبران اعتصاب صورت میگیرد، برای جلوگیری از اخلال و بهم خوردن اعتصاب و بویژه برای تدارک از قبل یک اعتصاب، کارگران در عمل محافل و جمع هائی دارند که مخفیانه درمورد چند و چون اعتصاب بحث میکنند و تصمیم گیری میکنند. کمیته اعتصاب شکل جا افتاده و سازمانیافته رهبران کارگری و کارگران پیشرو در سطح کارخانه است.

 کمیته اعتصاب ترکیبی از کارگران پیشرو و فعال است که تعدادی از آنها به عنوان نماینده کارگران در صف اول اعتصاب قرار دارند و بعضا فعالینی هستند که بدلیل داشتن نظرات رادیکال و پیشرو در میان کارگران نفوذ کلام دارند اما بطور علنی جلو صحنه قرار نمیگیرند. این دسته از فعالین کارگری در پشت صحنه اعتصاب نقش مهمی در هدایت و شکل دادن به اعتصاب و خواستهای کارگران و سایر جنبه های آن دارند. اینها کارگرانی هستند که نسبت به پایمال شدن حقوق کارگران بسیار حساسند و مدام درمقابل شکافهای درون کارگران و برای متحد کردن کارگران دل میسوزانند و به کارفرما و دولت و ارگانهای دولتی و وعده وعیدهای آنها توهمی ندارند. و نه تنها در طول اعتصاب بلکه مدام مشغول آگاه کردن کارگران، تحکیم اتحاد درمیان کارگران، ایجاد فضای اعتراضی، بالا بردن سطح توقع کارگران و آگاه کردن کارگران به حقوق خود و خنثی کردن اراجیف دشمنان کارگران هستند. در کمیته اعتصاب بعضا کارگرانی هستند که زیر ضرب پلیس میباشند، سابقه زندان دارند، یا بدلیل ایفای نقش در اعتصابات قبلی مورد تهدید قرار گرفته اند و پلیس و عوامل کارفرما روی آنها حساسند و به این دلیل نقش زیادی در هدایت علنی اعتصاب نمیتوانند بعهده بگیرند اما در کمیته اعتصاب نقش مهمی به عهده میگیرند. این دسته از کارگران که کم و بیش در همه کارخانه ها و مراکز کارگری هستند، بدلیل وضعیتی که دارند حتی بعضا در کمیته اعتصاب شرکت نمیکنند اما ارتباط نزدیکی با کمیته اعتصاب دارند و پیوندهای محکمی با رهبران علنی کارگران دارند و بدینطریق در شکل گیری و هدایت اعتصاب نقش بازی میکنند. کمیته اعتصاب در شرایط کنونی مخفی است اما برخی اعضای آن بدون اینکه وابستگی شان به کمیته اعتصاب علنی باشد نقش هدایت علنی اعتصاب را برعهده دارند. تصمیم به شروع اعتصاب، انتخاب روز و نحوه شروع اعتصاب، تدوین مطالبات اعتصاب، تصمیم به تجمع و راهپیمائی همزمان با اعتصاب، تاکتیک های اعتصاب و یا تهیه برخی ملزومات راهپیمائی مانند پلاکارد یا اطلاعیه و خبررسانی از جنبه های مهم یک اعتصاب است که اکثرا در کمیته اعتصاب مورد بحث قرار میگیرد، حول آنها تقسیم کار میشود و توسط رهبران علنی و یا برخی دیگر از کارگران بانفوذ به میان توده کارگران برده میشود. اعتصاب یک تصمیم مهم است که جنبه های مختلف آن محتاج بحث و بررسی و تبادل نظر زیاد است و بحث علنی درمورد همه اینها در شرایط کنونی عملی نیست. کمیته اعتصاب کار بحث و تعمق حول یک اعتصاب و جنبه های مختلف آنرا انجام میدهد و به این معنی مغز اعتصاب است.

 کمیته اعتصاب و مجمع عمومی

معمولا بعد از شروع اعتصاب است که کارگران احساس قدرت میکنند، مجمع عمومی تشکیل میدهند، دست به تجمع و تظاهرات و راهپیمائی میزنند، شعار میدهند، پلاکارد بلند میکنند، جائی را اشغال میکنند، مقام و مسئولی را هو میکنند و سخنرانی اش را به هم میزنند و غیره. در شرایط کنونی در بسیاری اوقات، کارگران قبل از شروع اعتصاب ممکن است نتوانند مجمع عمومی برگزار کنند و درمورد اعتصاب در مجمع عمومی تصمیم گیری کنند، در نتیجه موضوع اعتصاب در کمیته اعتصاب مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، اما با شروع اعتصاب برگزاری مجمع عمومی عملی میشود. درواقع خود رهبران کارگری و کمیته اعتصاب بیشترین تلاش را برای جمع کردن کارگران و تشکلیل مجمع عمومی میدهند و در آن درمورد اعتصاب و ادامه آن، خواستهای آن، تجمعات هزمان و غیره بحث و تصمیم گیری میشود. در چنین صورتی مجمع عمومی، در کنار کمیته اعتصاب، به ظرفی برای هدایت و سازماندهی همه وجوه اعتصاب تبدیل میشود و کمیته اعتصاب را تکمیل میکند.

 بنابراین کمیته اعتصاب، باید بیشترین تلاش را برای برگزاری هرروزه مجمع عمومی در طول اعتصاب بعمل آورد. در خود مجمع عمومی نیز باید بر ضرورت برگزاری مجمع عمومی هرروزه بحث کرد و تصمیم گرفت. این مهمترین ظرف سازماندهی کارگران برای اتحاد و غلبه بر موانع اعتصاب است. از اینطریق توده کارگران به بحث و تبادل نظر می پردازند، در جنبه های مختلف کار شریک می شوند و با تعهد بیشتر، و مثل تنی واحد اعتصاب را به جلو میبرند.  بهردرجه در جریان یک اعتصاب مجمع عمومی نقش بیشتری داشته باشد، کار کمیته اعتصاب راحت تر میشود، خطرات کمتری آنرا تهدید میکند و پوشش محکم تری به فعالین و رهبران علنی و مخفی میدهد. با اینهمه و حتی در صورت برگزاری هرروزه مجمع عمومی، بدلیل فضای خفقان و فقدان آزادی بیان و اعتصاب، هنوز کارگران و رهبران آنها امکان بحث و تصمیم گیری علنی درمورد همه وجوه اعتصاب را ندارند و بعضا در خود مجمع عمومی نیز مجبورند درمورد بعضی جنبه های اعتصاب بطور سربسته حرف بزنند. در نتیجه کمیته اعتصاب، حتی درصورت برگزاری هرروزه مجمع عمومی، حیاتی است.

 وظایف کمیته اعتصاب:

کمیته اعتصاب وظایف متعددی دارد که برای یک اعتصاب سازمان یافته و موفق ضروری است. از اطلاع رسانی به جامعه و مطلع کردن رسانه ها تا بسیج خانواده ها و جلب همبستگی با اعتصاب، تا بحث حول تاکتیک های اعتصاب و سایر جوانب آن موضوعات مختلفی است که در کمیته اعتصاب باید به بحث گذاشته شود و تصمیم گیری شود.

 قبلا به اهمیت اطلاع رسانی به جامعه بطور مختصر اشاره کردیم و در قسمت های بعد مفصلا به آن خواهیم پرداخت، اینجا همینقدر اشاره میکنیم که مطلع کردن جامعه، سایر مراکز کارگری، مردم شهر، مطلع کردن سازمانهای کارگری در سطح بین المللی و تماس با رسانه هائی که اخبار اعتصاب را به گوش مردم میرسانند، از مهمترین فاکتورهای قدرتمند شدن و پیروزی یک اعتصاب است. کمیته اعتصاب بنابراین باید در این زمینه تصمیم بگیرد، نقشه بریزد و تضمین کند که هرروز و هر ساعت اخبار و اتفاقات مهم اعتصاب، از تهدید کارگران تا عقب نشینی کارفرما و دولت، از دستگیری رهبران کارگری تا آزادی آنها، از تصمیمات جدید کارگران تا سایر نکات و وجوه یک اعتصاب مدام به گوش جامعه برسد. فراخوان کارگران اعتصابی باید همه روزه و با شروع اعتصاب به گوش همه مردم بویژه مردم شهر و مراکز کارگری اطراف برسد. کمیته اعتصاب باید کسانی را برای خبر رسانی منظم تعیین کند، کسانی را برای مصاحبه با رسانه ها مشخص کند، و بعضا به اسم کمیته اعتصاب اطلاعیه صادر کند و از طریق اعضای خانواده کارگران یا کمیته های همبستگی با اعتصاب که در سطح شهر تشکیل میشود اطلاعیه های خود را هرچه وسیعتر و هر چه سریعتر در میان مردم شهر توزیع کند، به رسانه ها ارسال کند و بدینوسیله مردم را از اعتصاب مطلع نگاهدارد و آنها را به همبستگی فراخوان دهد. قبلا نیز اشاره کردیم که دست رژیم برای سرکوب و خاموش کردن اعتصابی که بدون اطلاع مردم و در بی خبری مردم صورت گیرد، بسیار بازتر است.

 همانطور که قبلا گفته شد، تاکید بر نقش کمیته اعتصاب در این زمینه مطلقا به معنی کمرنگ کردن نقش مجمع عمومی نیست. جنبه های مختلف کار به هر درجه ممکن است باید در مجمع عمومی مورد بحث قرار گیرد و توده وسیعتری از کارگران در آنها شریک شوند و نیروی وسیع آنها به جریان افتد. این یکی از جنبه های مهم آموزش کارگران نیز هست. در واقع کمیته اعتصاب وظیفه دارد کارهائی را که مجمع عمومی بدلیل فشارهای پلیسی قادر به انجام آن نیست، بعهده بگیرد.

 کمیته اعتصاب و جلب همبستگی:

در اعتصاب باید تمام نیرویمان را به میدان بکشیم، خانواده ها، مردم شهر، سایر مراکز کارگری، رسانه های مدافع حقوق کارگر و سازمانهای جهانی کارگری. کمیته اعتصاب نقش بسیار مهمی در جلب همبستگی مردم با اعتصاب دارد. اطلاع رسانی دائم از اعتصاب، مردم را به اعتصاب حساس میکند. و این خود زمینه را برای اعلام همبستگی، شرکت در راهپیمائی و تجمعات کارگران اعتصابی در مقابل نهادهای دولتی، کمک به صندوق اعتصاب و غیره فراهم میکند.

 کمیته اعتصاب ظرف اتحاد کارگران پیشرو:

در شرایطی که طبقه کارگر فاقد تشکل های بزرگ و توده ای برای هدایت مبارزه کارگران در سطح کارخانه و در بعد سراسری است، کمیته های اعتصاب یک ابزار مهم متحد نگهداشتن کارگران، متشکل کردن کارگران و مبارزات روزمره آنها، و در عین حال ظرف مهمی برای شکل دادن به صف رهبران کارگری است و به همین دلیل در جریان اعتصابات شاهد تشکیل روز افزون کمیته های اعتصاب در مراکز مختلف کارگری میباشیم. با اینهمه کمیته اعتصاب حتی در شرایط کنونی تنها ظرف تجمع فعالین و رهبران کارگران نیست و کارگران پیشرو به اشکال مختلف و در سطح سراسری نیز به اقدامات باارزشی در سالهای گذشته دست زده و پیشروی های قابل توجهی نیز داشته اند. این تلاش ها توجه کل طبقه کارگر را به مساله تشکل بیشتر نموده و عملی بودن آنرا در اذهان بیشتری جا انداخته و تحرک وسیعتری را در سطوح مختلف بوجود آورده است. هرقدم پیشروی در این زمینه راه متشکل کردن کارگران در سطح کارخانه را نیز هموارتر کرده است. کمیته های اعتصاب از این نظر بسیار اهمیت دارد که اولا هدایت اعتصاب در سطح یک مرکز کارگری، به تشکل نیاز دارد و کمیته اعتصاب یک ظرف مناسب و مهم آن است و ثانیا، تعداد اعتصابات بسیار زیاد است و به هردرجه کمیته های اعتصاب شکل منسجم تر و سازمان یافته تری به خود بگیرد و در تعداد هرچه بیشتری از مراکز کارگری تشکیل شود، به این معنی است که تعداد قابل توجهی از فعالین و رهبران کارگری آگاهانه متشکل شده و این کل طبقه کارگر را گام بزرگی به جلو خواهد برد و راه را برای سایر تشکل های بزرگ کارگری هموارتر خواهد نمود. کمیته های اعتصاب، فعالین و رهبران کارگری را نیز در شرایط کنونی مجرب تر و ورزیده تر خواهد کرد، دانش تشکیلاتی آنها را افزایش خواهد داد و به نسل جدید و جوانتر فعالین کارگری فرصت میدهد در سطح رهبری کارگران و اعتصابات نقش ایفا کنند و بسرعت تجارت رفقای قدیمی تر خود را بیاموزند.

 طبقه کارگر برای هدایت اعتصابات روزمره خود، برای حضور در صحنه سیاسی جامعه، برای قرار گرفتن در صف مبارزه آزادیخواهانه مردم برای یک زندگی بهتر و رهائی از شرایط مشقت بار کنونی به تشکل های خود و به صف گسترده ای از رهبران خود نیاز دارد، کمیته های اعتصاب یکی از راههای تحقق این امر بزرگ در پیشروی طبقه کارگر و کل جامعه است و بنابراین لازم است با حساسیت مورد توجه کلیه فعالین کارگری قرار گیرد.

 کمیته های اعتصاب نطفه های شوراهای واقعی کارگری:

کمیته های اعتصاب در شرایط اعتلای انقلابی نطفه های شوراهای واقعی کارگری هستند. سال ٥٧ به کمک همین کمیته های اعتصاب بود که شوراهای کارگری در بسیاری از مراکز کارگری بنیان گذاشته شد. فعالین و رهبران کارگری که امروز در شکل کمیته اعتصاب متشکل میشوند فردا ستون فقرات تشکل های سراسری و بزرگ کارگران از جمله شوراهای واقعی کارگری هستند.

 در این بحث همچنین به تاکتیک های اعتصاب و نقش کمیته اعتصاب در این زمینه اشاره کردیم. در بخشهای بعدی به این مساله بطور مشروح خواهیم پرداخت