به مناسبت بیست و دومین سالگرد تشکیل حزب کمونیست کارگری ایران

بهنام رازی

در میان تمام موجوداتی که بر روی کره زمین زندگی می کنند، انسان بیشترین تغییر را در طبیعت بوجود آورده است. این موجود بی نظیر و پیچیده از بدو پیدایشش بر روی زمین در حال تغییرمحیط پیرامون و شیوه زندگی خویش در جهت رفاه و آسایش برای ادامه حیات بوده است. او تنها موجودیست که با استفاده از قدرت تفکر و نیروی کارش  و با غلبه بر قوای طبیعت، زندگی خود را در طول تاریخ و به مرور زمان از توحش وغارنشینی به تمدن و شهر نشینی تغییر داده است. همه امکانات و پیشرفت هایی که هم اکنون انسان به آن دست یافته است حاصل تلاش، تفکر و نیروی کار میلیونها انسان در یک پروسه تاریخی می باشد.

هنگامی که به تحولات عظیم مادی وپیشرفت فکری وسرمایه های بیشماری که توسط انسانها در طول تاریخ انباشته شده است می نگریم، هنگامی که به تلاش چند هزارساله انسان برای دستیابی به زندگی بهتر نظر می افکنیم، توقع ما از دنیای امروز جز این نمی تواند باشد که همه انسان ها باید از تمام امکانات و مزایای یک زندگی خوب، مرفه و بدون هیچگونه مشکلات اقتصادی، بهداشتی، آموزشی و… برخوردار باشند. اما با کمال تعجب میبینیم که انسان های عصر ما با وجود همه پیشرفت ها و همه امکانات و سرمایه هایی که از گذشتگان برایشان به ارث رسیده، نه تنها نتوانسته اند به این درجه از خوشبختی و رفاه دست پیدا کنند، بلکه هنوز انسان هایی در گوشه و کنار جهان هستند که از گرسنگی میمیرند، در حالیکه سالانه مقدار بسیار زیادی از مواد غذایی در نقاط مختلف جهان به خاطر اینکه تاریخ مصرفشان به پایان رسیده است دور ریخته می شود. هنوز انسانهایی وجود دارند که به خاطر نبود بهداشت و محیط زندگی مناسب به انواع بیماریها دچار می شوند و جان خود را از دست می دهند، درحالیکه انسان درجهان امروز با امکانات پزشکی که در اختیار دارد می تواند از این فاجعه جلوگیری کند. هنوز انسان هایی پیدا می شوند که صبح تا شب کار می کنند و جان می کنند و از جانشان مایه می گذارند تا بوسیله حقوق بخور نمیری که دریافت می کنند بتوانند خود و خانواده شان را زنده نگه دارند. هنوز هم انسانهایی هستند که شب ها هیچ سرپناهی برای استراحت و خواب ندارند و در گوشه پارک ها و خیابان ها می خوابند. این همه بی نظمی و این همه بی عدالتی و نابرابری از آنجا ناشی می شود که نظام سرمایه داری اساس تولیدش نه برای رفع نیازهای انسانی و نه برای رفاه و آسایش انسان، بلکه برای بدست آوردن سود است. اینگونه نابرابری ها را به غیراز جنبه های اقتصادی، در جنبه های دیگری هم می توان مشاهده کرد. نا برابری زن و مرد ، بی حقوقی کودکان، نبود امکانات آموزشی و بسیاری مسایل دیگر. هنوز هم در بسیاری از کشورها، زن جزو انسان محسوب نمی شود وهنوز هم در بسیاری از مناطق دختران 9 ساله را به زور وادار به ازدواج می کنند و صدها نمونه دیگر از این بی حقوقی ها و نابرابری ها را می توان نام برد.

اینها همه واقعیات جهان امروز هستند و مشاهده چنین صحنه ها یی ما را در مقابل چند سوال اساسی قرار می دهد :

مگر تلاش و کوشش انسان در طول تاریخ برای رفاه و آسایش و بهتر زیستن نبوده است؟ چرا پیشرفت در تولید، علم و تکنولوژی برای انسان خوشبختی و رفاه و آسایش نمی آورد؟ چرا با وجود اینهمه ثروت و امکاناتی که در جهان امروز موجود است، هنوز با مشاهده اینگونه صحنه های دلخراش مواجه می شویم؟

بر خلاف ادعاهای کارشناسان و اقتصاددانان نظام سرمایه داری که جوابهای بسیار پیچیده و مبهمی  برای گمراه کردن اذهان مردم و بویژه طبقه کارگرمی دهند، جواب این سوالات بسیار ساده است. به این دلیل ساده که در طول تاریخ و از زمان پیدایش طبقات، همیشه اقلیتی مفتخور به شیوه های مختلف در نقش طبقات حاکم  با استثمار و به بردگی کشاندن انسان های دیگر مانند یک انگل از حاصل دسترنجشان ارتزاق کرده  و بر آنان حکومت کرده اند. این طبقات استثمارگر برای تثبیت قدرت و گسترش دامنه حکومتشان، همان انسان هایی را که به بردگی گرفته اند به جان هم انداخته وبه نام مذهب و آیین و میهن و … جنگ های بسیاری را سازمان داده و جنایات زیادی را مرتکب شده اند. این شیوه حاکمیت طبقات حاکم را هم در دوران برده داری و هم در دوران فئودالی بخوبی می توان مشاهده کرد.

با فرا رسیدن انقلاب صنعتی و پیدایش نظام سرمایه داری اینگونه استثمار، فقر، گرسنگی،  ظلم وجنایت و جنگ و کشتار و نابرابری و بی حقوقی  به شیوه ای مدرن تر و در عین حال کثیف تر همچنان ادامه دارد. بورژوازی با از میان بردن تمام اشکال نظام فئودالی تحولات عظیمی درشیوه تولید ودر زندگی انسان ها بوجود آورد و در عین حال هم باعث پیدایش طبقه ای جدید شد. طبقه ای که بجز فروش نیروی کارش چیزی برای امرار معاش و زنده ماندن ندارد و هم اکنون اکثریت جامعه را دربر می گیرد. طبقه ای که تمام ثروت جامعه را تولید می کند. اما خودش از دسترسی به امکانات و وسایلی که خود تولید می کند محروم مانده است. یک اقلیت کوچک با در اختیار گرفتن وسایل و ابزارهای تولید و ثروت جامعه، همچنین با دردست گرفتن قدرت سیاسی مشغول استثمار و حکومت بر اکثریت انسانها و طبقه کارگر می باشد و هر گونه اعتراضی را به وسیله دولت و نیروی نظامی و پلیسش که خرج آن را هم از سرمایه های حاصل از نیروی کار طبقه کارگر می پردازد، به شدت سرکوب می کند.

اینجاست که کمونیسم به عنوان جنبشی که هدف آن رهایی طبقه کارگر و کل جامعه از یوغ بردگی نظام ضد انسانی سرمایه داری و از میان بردن هر گونه نابرابری و استثماراست، قد علم کرده و مبارزه خود را علیه این نظام آغاز کرده است.

همچنان که از بدو پیدایش بشر تا کنون تمام پیشرفت ها و دگرگونی های سیاسی، اجتماعی ، اقتصادی و تغییر سیستم های اداره جهان توسط انسان انجام شده است. باز هم این انسان است که باید با پراتیک خود برای تغییر وضع موجود و پایان دادن به هرگونه استثمار و بی عدالتی و نابرابری تلاش کند. این نظام ضد انسانی و استثمارگر، باید با قدرت طبقه ای از میان برداشته شود که با آزاد کردن خود تمام اشکال استثمار را از بین برده و تمام طبقات را محو خواهد کرد و به این معنی کل جامعه را آزاد خواهد کرد. اما بورژوازی هم بیکار ننشسته و با تمام امکاناتی که در اختیار دارد مانع تغییر وضع موجود و متشکل شدن طبقه کارگر و به قدرت رسیدن آن می شود. نمونه این تلاش همه جانبه بورژوازی را در انقلاب اکتبر 1917 می توان بخوبی مشاهده کرد.

انقلاب اکتبر به رهبری لنین، بزرگترین انقلاب کارگری در تاریخ جنبش کمونیستی بوده که در سال 1917 در روسیه تزاری شکل گرفت و این نوید را به کارگران داد که دنیا را دگرگون خواهد کرد و برابری و آزادی را برای همه انسان ها به ارمغان می آورد. اما متاسفانه این انقلاب با نفوذ گرایش های بورژوازی در صفوف انقلابیون شکست خورد و به جای استقرار یک حکومت کارگری به سیستمی برای برپایی سرمایه داری دولتی و ایجاد روسیه ای قدرتمند بدل شد. این امر باعث شد که  سال ها بورژوازی به اسم کمونیسم  استثمار طبقه کارگر و زحمتکش را ادامه دهد و مهر تمایلات و اهداف بورژوایی خود را بر تمام جریانات چپ جهان بکوبد. آموزه های مارکس به فراموشی سپرده شده و مانیفست کمونیست کنار گذاشته شد. همه احزاب چپ در تمام نقاط دنیا تحت تاثیر اتحاد شوروی و سیاستهایش قرار گرفتند و این وقایع باعث دورشدن احزاب چپ از کمونیسم واقعی وخواسته های طبقه کارگر شد و درنتیجه یک وقفه طولانی را در جنبش کمونیستی جهان بوجود آورد.این روند تا زمان فروپاشی شوروی و بلوک شرق ادامه داشت و تاثیرات مخربش را بر تمام جریانات چپ گذاشت.

با پایان جنگ سرد و فرپاشی شوروی و بلوک شرق، در حالی که بورژوازی پایان کمونیسم را اعلام کرده و از آن یک تصویر وحشتناک و مخوف در پیش چشم جهانیان ساخته بود و به خیال خودش این پیروزی بزرگ را جشن می گرفت، یک جنبش کمونیستی با تئوری و ادبیات قدرتمندش که از سال 57 وارد صحنه سیاست ایران شده بود و با نقدهای عمیقش ماهیت سایر احزاب چپ و همچنین اتحاد شوروی را فاش ساخته بود، وارد میدان شد. فروپاشی شوروی و بلوک شرق نه تنها پایان کمونیسم نبود بلکه امکانی را برای کمونیسم واقعی فراهم  کرد که خود را از زندانی که توسط احزاب چپ سنتی برایش ساخته بودند رها کرده و پرچم سرخش را با افتخار و غرور بی مانندی به اهتزاز درآورد.

کمونیسم کارگری که در طول پروسه شکل گیریش بوسیله نقد روشنگرانه و بی تخفیفش با تمام جریانات و نیروهایی که به اسم کمونیسم در صحنه سیاست وارد شده بودند، تسویه حساب کرده و در جواب تعرض بورژوازی به سوسیالیسم، که پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی دیوار برلین خود را برای جشن پایان کمونیسم آماده می کرد، به میدان مبارزه آمد و پرچم کمونیسم واقعی را برافراشت تا به قدرت های بزرگ بورژوازی ثابت کند که مارکس هنوز زنده است و تنها راه نجات جامعه از چنگال نظام سرمایه داری همان کمونیسم است.

تاسیس حزب کمونیست کارگری  در سال 1991 نقطه امیدی برای طبقه کارگرایران و جهان بود. حزب کمونیست کارگری سوسیالیسم را در مسیر اصلی خود،  که همانا رهایی طبقه کارگر و به این اعتبار رهایی تمام انسان ها از استثمار و نابرابری و تبعیض است، قرار داد. حزب کمونیست کارگری سوسیالیسم را که توسط جریانات و احزاب چپ به جنبشی برای توسعه سرمایه داری، امیال ناسیونالیستی و سایر تمایلات بورژوازی تبدیل شده بود به قالب اصلی خودش که درمانیفست کمونیست آمده است و پایه و اساسش انسان است برگرداند. و این را منصور حکمت به بهترین شکل اینگونه توصیف می کند:

” اساس سوسیالیسم انسان است، چه در ظرفیت جمعی و چه فردی. سوسیالیسم جنبش بازگرداندن اختیار به انسان است. جنبشی است برای خلاص کردن انسانها از اجبار اقتصادی و از اسارت در قالب های از پیش تعیین شده تولیدی. جنبشی است برای از بین بردن طبقات و طبقه بندی انسانها.”

تشکیل حزب کمونیست کارگری یک حرکت بسیار مهم و تاریخی در جنبش کمونیستی ایران و جهان و نقطه شروعی دوباره برای مبارزه با نظام سرمایه داری و تحقق سوسیالیسم است.

 بیست و دومین سالگرد تاسیس حزب کمونیست کارگری ایران را به  تمام کارگران جهان و به همه انسان هایی که قلبشان برای آزادی و برابری انسان ها می تپد تبریک می گویم.

زنده باد سوسیالیسم، زنده باد حکومت کارگری

8 مهرماه 1392